سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

امروز داشتم تو صحن جامع قدم می زدم که دیدم یه آقای دشداشه پوش داره چیزی از توی مشما (به قول ما مشدیا پلاستیک) در می آره و به مردم می ده. جلو رفتم دیدم تسبیح تربته. به هر کس یه تسبیح می داد و با غرور خاصی می گفت مال کربلاست. یکی هم قسمت ما شد.
با خودم گفتم: آقا امروز تسبیح کربلا برام جور کرد؛ برات کربلا دادن هم براش کاری نداره.   




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ دوشنبه 86/3/21 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم