سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

صبح دوشنبه، روزی که باید در حرم علی بن موسی الرضا (ع) می‏بودم، برای نماز راهی حرم علی بن ابی طالب (ع) شدم. بعد از نماز، بهترین کاری که به ذهنم می‏رسید، خواندن زیارت جامعه‏ی کبیره بود: السلام علیکم یا اهل بیت النبوّة، و موضع الرّسالة، و مختلف الملائکة ...
جامعه خواندن در حرم مولا عجب صفایی دارد؛ به ویژه آن‏جایی که می‏گویی: و الی جدّکم بُعِثَ الرّوح الأمین ... که اگر مخاطبت امیر المؤمنین (ع) باشد، باید بگویی: و الی اخیک ... و حضرت را برادر پیامبر (ص) بخوانی. همیشه در حرم امام رضا (ع) این قسمت زیارت را در حسرت زیارت امام علی (ع) می‏خواندم و حالا، زائرش بودم ... الحمد لله.
برنامه‏ی جمعی آن روز، زیارت
مسجد کوفه بود. با دو ماشین به راه افتادیم که هنوز از شهر خارج نشده، یکی از خودروها آتش گرفت! و عده‏ای از بچه‏ها مجبور شدند سوار یک دستگاه ون از جنگ برگشته شوند. کوفه با نجف فاصله‏ای ندارد و تقریباً به شهر چسبیده است. مسجد کوفه، مسجدی بسیار با فضیلت و محل حکومت امیر المؤمنین (ع) و امام زمان (عج)، با دیوارهای بلندش خودنمایی می‏کرد. وارد مسجد که می‏شوی، خود را در برابر صحنی وسیع و شبستانی بزرگ در انتهای آن می‏بینی. در صحن مسجد، مقام‏ها و ستون‏هایی می‏بینی که هر یک مربوط به پیامبر یا امامی است و هر کدام قصه‏ای و اعمال مخصوصی دارد: ستون چهارم (ستون حضرت ابراهیم علیه السلام)، دکّة القضاء (محل قضاوت امیرالمؤمنین)، بیت الطشت (محل ظهور یکی از قضاوت‏های معجزه آمیز حضرت)، دکّة المعراج (محل نماز پیامبر (ص) در شب معراج)، ستون هفتم (محل توبه‏ی حضرت آدم علیه السلام)، ستون پنجم (محل نماز حضرت ابراهیم (ع) و امام حسن مجتبی (ع) و مقام جبرئیل) و ستون سوم (مقام امام سجاد علیه السلام). معمولاً برای هر مقام (جایگاه)، 2 تا 4 رکعت نماز، تسبیح حضرت زهرا (س) و دعایی زیبا و مختصر ذکر شده است. تقریباً همه‏ی کاروان‏ها برای به جا آوردن اعمال از خادمانی کمک می‏گیرند که همه‏ی اعمال و اذکار را از حفظ برای زائران می‏خوانند و توضیح می‏دهند.
با چند نفر از بچه‏ها مشغول به جا آوردن اعمال بودیم که گفتند برای قرائت مناجات امیر المؤمنین (ع) و ذکر مصیبت به داخل مسجد برویم. اعمال را نیمه تمام رها کردم؛ به این امید که ان شاء الله مزد این نوکری‏ها زیارت‏های مکرر در این دنیا و شفاعت حضرت در آن دنیا باشد.
وارد شبستان مسجد که می‏شوی، به کوفه‏ی زمان امیر المؤمنین (ع) قدم می‏گذاری و غربت و تنهایی اول مظلوم عالم را بیشتر احساس می‏کنی. برای ارتباط نزدیک‏تر با مولا، زمزمه‏ی مناجاتش در این مسجد خالی از لطف نیست: اللهم انی اسئلک الأمان یوم لا ینفع مال و لا بنون، الا من اتی الله بقلب سلیم ... خدایا! برای آن روزی از تو امان می‏خواهم که مال و فرند به درد هیچ کس نمی‏خورد؛ فقط هر که دلی بی رنگ و ریا آورد، بُرد کرده است ... مولای یا مولای! انت المولی و انا العبد؛ و هل یرحم العبد الا المولی؟ مولای من! آقای من! تو صاحبی و من بنده؛ به بنده جز صاحبش چه کسی رحم کند؟ ... فضای مسجد کوفه به شدت حال و هوای مناجات و توبه و انابه دارد؛ با آن دعاهای زیبایی که برای هر جایگاه ذکر شده و با یاد آقایی که زمزمه‏های عابدانه‏اش بر در و دیوار این مسجد نقش بسته است.
حالا وقت آن رسیده بود که در چند قدمی محرابی که خون دل جاری از فرق شکافته‏ی مولا بر آن ریخت، بر سر و سینه بزنیم و همه‏ی بغض فرو خورده‏ی مظلومیت علی (ع) را در شهادت‏گاهش بیرون بریزیم. باز هم مدح و مرثیه‏ها از جایی حواله شد که فکرش را نمی‏کردم؛ شعری که سال‏ها پیش، شاید اول دبستان، با خود زمزمه می‏کردم:

مسجد کوفه تو در روز جزا شاهد باش
من که معصوم‏ترم، از همه مظلوم‏ترم

مسجد کوفه خداوند نگهدار تو باد
که دگر نشنوی آوای دعای سحرم

بدنم را به سوی خانه عزیزان مبرید
بگذارید غذا بهر یتیمان ببرم

و بعد، نوحه‏ای که چند سال پیش در دانشگاه سروده بودم و حالا، با سبکی جدید، دوباره به ذهنم آمد:

نامردی کردن، مردای کوفه
با این امیرِ تنهای کوفه
احیا بگیرید، بچه یتیما
شاید نمیره، بابای کوفه

اول مظلوم علی، اول مظلوم علی، اول مظلوم علی، اول مظلوم علی،

هنوزم شبا، تو همون خونه
چشم انتظارش، کیسه‏ی نونه
تا مهدی بیاد، ببره آروم
برا فقیرا، رزق شبونه

اول مظلوم علی، اول مظلوم علی ...

وقت مناجات، امشب از خدات
بخواه یه روزی، بمیرم برات
منم دوست دارم، بشم یتیمت
جون پدر و، مادرم فدات

اول مظلوم علی، اول مظلوم علی ... (1)

مسجد غرق سینه‏زنی شده بود. همه در حال و هوای شب های قدر پیش رو بودیم و برای امسالمان توشه می‏خواستیم. بعد از عرض ارادت، به نوبت جلو رفتیم تا بر محراب خون‏رنگ مسجد کوفه بوسه بزنیم. تصور این که مردی به بزرگی امیر المؤمنین (ع) این‏جا از پا افتاده است، بسیار سنگین بود و «تهدّمت و الله ارکان الهُدی» را به یاد می‏آورد.
از سمت چپ محراب، دری به ضریح مسلم بن عقیل (ع) باز می‏شود؛ فرستاده‏ی ابا عبد الله علیه السلام برای راستی‏آزمایی مردم کوفه. مسلم هم سال‏ها پس از امیر المؤمنین (ع)، طعم غربت و شب‏گردی او را در کوفه چشید. مسلم بن عقیل (ع)، زیارت‏نامه‏ای پر محتوا، ضریحی درخور و گنبدی طلایی بر بالای حرم دارد که همه یاد آور عظمت و فضیلت اوست. ضریح کوچک و دایره‏‏شکل هانی بن عُروه (ره)، از معدود مردان کوفه، هم کمی آن‏سو تر است که به زیارتش رفتیم. اما نزدیک‏تر از آن و در چند قدمی ضریح مسلم (ع)، قبر مختار ثقفی هم به چشم می‏خورد. یکی از بچه‏ها با اشاره به عبارت «السلام علیک یا ناصر الحسین» بر بالای پنجره‏ی رو به قبر مختار، آرزو کرد که ما هم یاور امام حسین (ع) باشیم. دیگری درباره‏ی مختار تشکیک کرد و گفت در جایی خوانده است که امام حسین (ع) به سپاه یزید (له) فرموده است که یکی از خود شما پاسخ این جنایات را خواهد داد، (العهدة علی الراوی) و بنابراین، مختار شخصیت قابل تأییدی نیست. از این دقت نظر در زمانه‏ای که جو زدگی عادت همه است، خوشم آمد.
از مسجد، راهی خانه‏ی محقر و باصفای امیر المؤمنین (ع) شدیم. از حیاط که می‏گذری و وارد می‏شوی، پیش رویت سکویی قرار دارد که محل غسل امیر المؤمنین (ع) در نیمه‏شب 21 ماه رمضان سال 40 هجری بوده است. روضه‏های شب‏های قدر در این خانه جان می‏گیرد:

طبیبا وا مکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را

در گوشه‏ای دیگر، محل کفن کردن مولا را می‏بینی:

مرا چون مادر خود شب کفن کن
به دور از دیده‏ی زینب کفن کن

شبانه می‏روم ای وای! ای وای!
ز خانه می‏روم ای وای! ای وای!

اتاق‏های منسوب به حسنین (ع) و زینبین (س)، حضرت ام البنین (س) و حضرت ابوالفضل (ع) و چاه آب هم از بخش‏های دیگر خانه است. معلوم نیست همه‏ی اجزای این خانه با واقعیت تاریخ مطابقت داشته باشد، چون مثلاً یکی از اتاق‏ها به مکتبة (کتاب‏خانه) حسنین (ع) موسوم است؛ در حالی که علم ائمه (ع) از جنس کتاب‏خانه‏ای و مدرسه‏ای نیست. در جای‏جای این خانه هم کسانی را می‏بینی که با عبارات احساس بر انگیز، (ظاهراً برای آن مکان و به احتمال زیاد برای خودشان) طلب نذر می‏کنند.
در حیاط خانه نخل‏هایی هست که می‏گویند حضرت علی (ع) به دست خود آن‏ها را نشانده است. وقتی از فروشی یا رایگان بودن آن خرماها پرسیدیم، با واکنش تند عرب‏های آن‏جا رو به رو شدیم که: خرمای امیر المؤمنین (ع) را کسی حق ندارد بفروشد. یاد امام رضای خودمان افتادم که همه چیزش فروشی است! بین مسجد کوفه و خانه‏ی امیر المؤمنین (ع)، که فاصله‏ای از هم ندارند، مردابی است که زمانی دار الاماره‏ی کوفه بوده است؛ کجایند عبید الله بن زیادها و ...؟
نماز ظهر و عصر را در مسجد کوفه به امامت «سید عبد الامیر حکیم»، نماینده‏ی آیت الله سیستانی خواندیم. در مسجد کوفه، هم‏چنان که در مسجد الحرام، مسجد النبی (ص) و کنار ضریح ابا عبدالله (ع)، مخیّری که نماز را تمام یا شکسته بخوانی. و چه صفایی دارد نماز تمام در مسجد کوفه؛ خانه‏ی خودت.
برنامه‏ی عصر آن روز زیارت
مسجد سهله بود؛ مکانی با فضیلت که به نقل صاحب مفاتیح الجنان، خانه‏ی حضرت ادریس (ع) و حضرت ابراهیم (ع) و محل ورود و مسکن حضرت خضر (ع) و محل زندگی امام زمان (عج) در دوران ظهور است. این مسجد هم نمازها و دعاهایی دارد.
بعد از فراغت از اعمال، نزدیک مکانی موسوم به مقام امام زمان (عج) جمع شدیم تا به ساحت مولا عرض ادب کنیم. تنگ غروب بود و دل‏هل تنگ آقایی که دیروز، سال‏روز ولادتش بود:

ای سحر خیزان دگر آوا کنید
دل دهید و در دلم مأوا کنید

آمدم من انتظار آمد به سر
جلوه‏‏ی نورانی‏ام باشد سحر‏ ... 

نیمه‏ی شعبان در ماه خداست
چون کلید لیلة القدر شماست

قرن‏ها بگذشته از میلاد من
کو یکی مردانه باشد یاد من؟

کو یکی تا دست در دستش نهم؟
یک دل سر تا به پا مستش دهم ...

وسعت قلبم ندارد انتها
چون ندارد انتها نور خدا

ابرها هم در پی کوی منند
جلوه‏ای از دست نیکوی منند

چارده معصوم را یک‏جا منم
عترت و قرآن به یک معنا منم

مهدی‏ام من، مهدی آل حسین
روی لب دارم گل خال حسین

مهدی‏ام من، حق مرا خود پرورید
بوی من مستانگی را آفرید

مهدی‏ام، دست عطای حیدرم
سفره‏ی بی منتهای حیدرم

مهدی‏ام من، آرزوی مصطفام
دست‏های با وضوی مصطفام

مهدی‏ام من، بهر زینب مونسم
تک گل گلزار عشق نرجسم

عیسی نرجس در این گهواره‏ام
عاشقم، عاشق کُشم، آواره‏ام ...

و بعد، مولودی‏ای که برای آقا ساخته بودم:

بهاره، غنچه بازه
گل نرگس چه نازه
روی سجاده‏‏ی نور
ببین غرق نمازه
سلام من، به رکوع و سجودت، آقام، آقام، آقام، آقام
سلام من، به قیام و قعودت، آقام، آقام، آقام، آقام

گل زهرا، گل زهرا، گل زهرا یا ابا صالح
گل زهرا، گل زهرا، گل زهرا یا ابا صالح

آدم محو کلامش
خاتم می‏ده سلامش
مسیح هم شاد و خندون
که رسیده امامش
فرشته‏ها، برای خیر مقدم، هزار، هزار، هزار، هزار
فرود می‏آن، که دلاشون بگیره، قرار، قرار، قرار، قرار

گل زهرا، گل زهرا، گل زهرا یا ابا صالح
گل زهرا، گل زهرا، گل زهرا یا ابا صالح

الهی کن تو قسمت
که یه روز ولادت
زائر سامرا شم
برا عرض ارادت
تو اون حرم، بشم غرق حضور آقام، آقام، آقام، آقام
دعا کنم، برا روز ظهور آقام، آقام، آقام، آقام

گل زهرا، گل زهرا، گل زهرا یا ابا صالح
گل زهرا، گل زهرا، گل زهرا یا ابا صالح

کوری چشم دشمن
که شده روزی من
بگم تو صحن سهله (در اصل: تو صحن مولا)
علی چشم تو روشن
یقین دارم، که مثل بارون بهار، علی، علی، علی، علی
عیدی می‏ده، به دلای امیدوار، علی، علی، علی، علی

گل زهرا، گل زهرا، گل زهرا یا ابا صالح
گل زهرا، گل زهرا، گل زهرا یا ابا صالح
(2)

آن شب قصد کرده بودیم برای زیارت جامعه و سینه‏زنی، دسته جمعی به حرم مولا برویم. ولی درهای حرم بسته بود و زائران عراقی دور تا دور حرم خوابیده بودند. هیئتی‏بازی در نیاوردیم و مزاحم مردم نشدیم. همان جا نشستیم، یک امین الله مختصر خواندیم و برگشتیم تا برای زیارت، و البته خرید فردا، روز آخر نجف، انرژی کافی داشته باشیم.

ادامه دارد ...

پ.ن.
فایل صوتی این اشعار را به زودی روی وبلاگ می‏گذارم.




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: گوناگون
به‌تاریخ پنج شنبه 87/12/1 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم