سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

چند روزی بود که زانوی پام به شدت درد می‏کرد؛ طوری که به سختی راه می‏رفتم. توی مسیر حرم با خودم گفتم: خدایا! با این درد پا چه جوری خدمت کنم؟
از بست شیخ طوسی (ره) وارد شدم و ایستادم که سلام بدم:
السلام علیک یا سیّدی و مولای یا علیّ بن موسی الرضا؛ بأبی انت و امّی و نفسی و اهلی و مالی؛ و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم.
راه افتادم، از درد پا خبری نبود و دیگه هم سراغم نیومد!




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ سه شنبه 88/2/15 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم