سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

این هفته که برای خدمت هفتگی راهی حرم بودم، راننده به لطف امام رضا علیه السلام، یادش اومد که هنوز نماز نخونده و - بر خلاف معمول - وارد پارکینگ حرم شد. داشتم از پله‏‌برقی صحن جامع بالا می‏‌رفتم که احساس کردم کم‏‌کم بغضی گلوم رو فشار می‏‌ده. عجیب احساس دلتنگی می‌‏کردم. شاید این حالت، زاییده‏‌ی فضای آلوده‏‌ی جامعه به خاطر بازی‏‌های انتخاباتی بود. خودتون رو روی پله‏‌برقی حرم تصور کنید: همین حرکت از پایین به بالا و پدیدار شدن تدریجی حرم، اوج گرفتن در حرم و پرواز از سیاهی به سپیدی رو تداعی می‏‌کرد.
پام رو که توی صحن جامع گذاشتم، گریه امونم نداد و کیف کردم از این که در محضر آقایی هستم که هیچ وصله‏‌ای بهش نمی‏‌چسبه؛ هیچ حرف و حدیثی پشت سرش نیست و هیچ کس جز خوبی ازش سراغ نداره. خدا رو شکر کردم که آقایی دارم که راحت می‏‌شه بهش تکیه کرد و در فتنه‏‌ها بهش پناه برد.
الحمد لله الذی هدانا لهذا، و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله.




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ جمعه 88/3/22 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم