کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

یکشنبه‌شب مشهد برف می‌بارید. صبح که بلند شدم برم حرم (برای کشیک هفتگی)، همه‌جا برف نشسته بود.

اون‌جا پارو دادن دستمون که راه زائرای آقا رو باز کنیم. حال‌وحولی بود!

موقع نماز ظهر، همین‌جوری هوای گریه داشتم. توی صف جماعت نشسته بودم و صدای اذان هم می‌اومد. رسید به «حیّ علی خیر العمل». یادم اومد که «خیر العمل، برّ فاطمة و ولدها»: بهترین عمل، خوبی به فاطمه سلام‌الله علیها و فرزندانشه. به دلم افتاد که ما از صبح داشتیم برای زائرای پسر فاطمه پارو می‌کردیم؛ یعنی این رو از ما به عنوان بهترین عمل قبول می‌کنه؟




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ چهارشنبه 85/12/9 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم