سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

«خوش به حال این کبوتر حرم! هر وقت دلش بخواد می‌ره حرم و با امام رضا علیه‌السلام درد دل می‌کنه. حتماً روز زیارتی رو هم از صبح تا شب حرم بوده و حسابی کیف کرده ...»
نیازی به گفتن نیست؛ صدای این حسرت خوردن‌ها و حسن ظن‌ها رو از همین کامنت‌ها می‌شه شنید. و من چقدر شرمنده می‌شم وقتی کم‌توفیقی خودم رو می‌بینم.
روز 22 ذی‌القعده (یک روز قبل از روز زیارتی امام رضا (ع) که به روایتی روز شهادتشون هست)، دوست عزیزی که از تهران برای زیارت اومده بود، به‌م زنگ زد و بعد از حال و احوال، پرسید: «فردا حرم نمی‌آی؟» گفتم: «اگه بخوام بیام، باید یا صبح زود بیام یا شب که از سر کار برمی‌گردم.» و منظورم این بود که اصلاً حالش رو ندارم. اون بنده خدا هم دیگه چیزی نگفت.
شب که توی خونه ایمیلم رو چک می‌کردم، دیدم «ژرمین» - خواهر شیعه‌ی آمریکایی که پارسال با خواهرش اومده بود زیارت و من چند ساعتی توی حرم در خدمتشون بودم - خواسته که روز زیارتی آقا توی حرم براشون دعا کنم.
تازه یادم اومد که فردا روز زیارتیه و من غافل ...
ظهر که توی ساعت استراحت رفتم حرم، می‌خواستم وضو بگیرم که موبایل زنگ خورد و به‌م خبر دادند در جشنواره‌ی مطبوعات - بخش فرهنگ رضوی - برگزیده شدَه‌م.
روبه‌روی ضریح، هم اشک شرمندگی می‌ریختم و هم اشک شوق و تشکر ...
به یادتون بودم.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ شنبه 89/8/15 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم