خدایا! باز هم میخواهم برای علی(ع) بنویسم. دستم خالی است مثل همیشه. آخر این چه انتظار بزرگی است که از روزنامهنگار دارند؟ مگر میشود نشست و مثل همهی موضوعات دیگر، دربارهی امیرالمؤمنین(ع) نوشت؟ آخر «که میداند علی چون و علی چیست/ خدا، تنها خدا داند علی کیست».
یا علی از باطن پاکت مدد
دبیر سرویس مدتی است گله میکند که چرا کمکار شدهام. حق هم دارد. ولی من هم دلم به مطالب تکراری راضی نمیشود. دلم میخواهد کاری که قرار است برای امیرالمؤمنین(ع) ارائه کنم، باریبههرجهت نباشد؛ گل کارهایم باشد. برای 13 رجب امسال هم اینترنت را زیر و رو کردهام و چیز دندانگیری به دست نیاوردهام. عاقبت خودم را با مقالهای طولانی راضی کردهام که بنشینم خلاصهاش کنم و ترجمهاش که ناگهان تماس دبیر سرویس، همهی معادلات را به هم میریزد: «مطلبی ویژه و سفارشی تا فردا آماده کنید که درخور میلاد مولا باشد.»
دستبهدامن خود مولا میشوم. شاید چند لحظه بیشتر نمیگذرد که نامی به ذهنم میآید: «ربکا همبروک». این نام را مدتها پیش به بایگانی صندوق نامههای مجازیام سپرده بودم و حالا با یک جستوجو، بعد از سه سال آن را دوباره در برابرم دیدم.
مدیحهسرایی شیعهی چهاردهروزه
«زینب ترنر» - تازهمسلمان انگلیسی که باب آشنایی من با دنیای تازهمسلمانان بوده است - در تاریخ 6 ژوئیهی 2009 برابر با دوشنبه 15 تیر 1388 ایمیلی برایم فرستاده است؛ روزی که در حرم امام رضا(ع) افتخار خدمت داشتهام:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم
تبریک فراوان به مناسبت میلاد امام علی(ع).
فقط میخواستم این شعر را برایتان ارسال کنم. این شعر را خانمی سروده است که در ماه مه امسال [دو ماه پیش از ارسال این پیام] مسلمان شده و الحمد لله، حدود دو هفته پیش تشیع را انتخاب کرده است.
بهترین آرزوها
زینب
*****
با گامهای آرام بر صراط مستقیم قدم میزند
فاطمه بنت اسد(س)
با زمزمهی ذکر خدای یگانه به پیش میرود
با گامهایی سنگین
در آغوش دعا
فراخوانده به سوی بیت خدا، به پیش میرود
با دل پاک و نرم خویش در برابر دیواری سخت قرار میگیرد
اینک دیوار سنگی چون دریای سرخ [در برابر موسی(ع)] شکاف برمیدارد
و او به درون حریم گام مینهد
با بطنی در بطن نیایش
فرزندش را در نهان نگاه میدارد
در پشت حجابی از سنگ
این فرزند از خون مادرش جان میگیرد
چنانکه دین ما جان خواهد گرفت
از خون آن فرزند و خون فرزندانش.
عالیه (ربکا همبروک)
ژوئن 2009
*****
همان روز در پاسخ زینب نوشتهام:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم
تبریکات فراوان من را هم به مناسبت میلاد امیرالمؤمنین امام علی(ع) بپذیرید.
به خاطر ارسال این شعر بسیار از شما ممنونم. من از بند آخرش بیش از همه خوشم آمد. سلام و تبریک من را به این خواهر برسانید. خوشحال میشوم اگر نشانی ایمیل او را به من بدهید تا از سرگذشت مسلمان شدنش بیشتر بدانم.
بهترین آرزوها
احمد
یا عالی بحق علی!
«ربکا همبروک» در تاریخ 27 تیر 1388 این ایمیل را فرستاده است:
السلام علیکم برادر احمد
خواهر زینب ایمیل شما را برای من هم ارسال کرده است. از حسن نظر شما دربارهی شعرم بسیار ممنونم. اصلاً تصور نمیکردم که این شعر به ایران هم برسد.
میدانم که دوست دارید دربارهی مسلمان شدنم بیشتر بدانید. من در خانوادهای کاتولیک به دنیا آمدم، ولی همهی عمرم را به جستوجوی حقیقت گذراندهام. حدود دو سال پیش تقریباً به اسلام ایمان آوردم، ولی هنوز شک و شبهاتی داشتم. با بررسی دقیق و طولانی کتاب مقدس، به این نتیجه رسیده بودم که هر چند بخشهایی از این کتاب، کلام خداست، اما آثار دستکاری بشر هم در آن به چشم میخورد. این اشکال را در کتابهای مقدس ادیان دیگر هم مشاهده کردم. نمیتوانستم چیزی پیدا کنم که کاملاً از جانب خدا باشد. در این مقطع، به قرآن کریم رسیدم. با اینکه خیلی از آن خوشم آمد، باز هم برایم سخت بود که بپذیرم قرآن، وحی الهی است. اینجا بود که پای آدمبدها به داستان باز شد.
من در دانشگاه تاریخ و مردمشناسی اجتماعی خوانده بودم، بنابراین همیشه نظامهای سیاسی و اجتماعی را تحلیل و بررسی میکردم و البته درباره شکلگیری و توسعهی جامعهی مدینه و تاریخ صدر اسلام هم مطالعه کرده بودم. وقتی به حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) برخوردم، وحشتزده شدم. کاملاً روشن بود که این ماجرا کودتا بوده است. امام علی(ع) بیتردید شایستهترین نامزد رهبری امت بود، ولی ایشان را کنار زدند. بیشتر کودتاها زمانی اتفاق میافتد که شخص کنار زده شده یا سقوط کرده حضور ندارد، مثلاً در عصر ما زمانی کودتا میشود که رئیس حکومت در سفری خارجی به سر میبرد. در اینجا هم امام علی(ع) مشغول کفن و دفن رسول خدا(ص) بود. همهی دوستان سنیام به من میگفتند که ابوبکر و عمر «خلفای راشدین» هستند، ولی رفتار آنها عکس این قضیه را ثابت میکرد. به مطالعات خودم ادامه دادم و به موارد وحشتناک تازه، مانند خویشاوندسالاری عثمان و نقش عایشه در جنگ جمل، برخوردم. همهی اینها دست به دست هم داد تا در تصمیم خود برای مسلمان شدن تجدید نظر کنم و راستش میتوانم ادعا کنم که نزدیک بود که ابوبکر، عمر و عایشه من را از مسلمان شدن منصرف کنند! عملکرد آنان آنقدر بد است که نمیدانم چهطور دیگر مسلمانان نمیتوانند آن را ببینند و همچنان لقب مضحک «راشد» را به آنها بدهند. با این همه تا آن زمان هیچ منبع شیعهای را مطالعه نکرده بودم.
وقتی که - الحمدلله - در 5 مه امسال (2009) شهادتین را گفتم، دربارهی تشیع اصلاً چیز زیادی نمیدانستم. به این نتیجه رسیده بودم که اسلام صراط مستقیم است، ولی هنوز همان تردیدها را داشتم. برای رفع این تردیدها به بررسی بیشتر پرداختم و با طریق اهلبیت(ع) آشنا شدم. تعجب کرده بودم که کسان دیگری هم در این زمینه با من همعقیدهاند. با خودم فکر میکردم که من تمام عمر بدون اینکه بدانم، شیعه بودهام و حمد و شکر خدای متعال را به جا میآورم که صراط مستقیم را به من نشان داده است.
حالا برای خودم نام «عالیه نور همبروک» را انتخاب کردهام و احتمالاً ظرف دو سال آینده، وقتی که تکلیفم با خیلی از مسائل روشن شد، نامم را در شناسنامه هم تغییر دهم. من «عالیه» را برای نشان دادن عشق به امام علی(ع) انتخاب کردم و «نور» را هم به این دلیل به نام خانوادگیام اضافه کردم که یادآور آیهی 35 سورهی نور (الله نور السماوات و الارض...) باشد که «ریسمان نور»ی بود که من را در طی سالهای تردید، همچنان به اسلام متصل نگه میداشت.
بهزودی از طریق ایمیل دربارهی مسلمان شدنم بیشتر با شما خواهم گفت، ولی الآن باید برای نماز مغرب آماده شوم. خواهر زینب دربارهی خدمت شما در حرم امام رضا(ع) برایم گفته است و من با ولع زیاد دوست دارم دربارهی امامانمان بیشتر بدانم، چون در حال حاضر چیز زیادی از آنها نمیدانم.
خدا به شما خیر بدهد. من برایتان دعا میکنم.
عالیه
*****
عالیه دو روز بعد پیام میدهد که دارد برای دیدن دوستی قدیمی به اسکاتلند میرود و بعد از سفر دوباره با من تماس خواهد گرفت. ولی از آن روزها، با وجود پیامهای من، دیگر از او خبری نشده است. حالا یقین میکنم که دست امیرالمؤمنین(ع)، مشکلگشای عالم، در کار بوده است که این حرفها برای چنین روزی باقی بماند.
از علی آموز اخلاص عمل
هنوز چند دقیقهای از این کشف مکاشفهگونه نگذشته است که میبینم چراغ گفتوگوی«حنّه» یا «ام مریم»، تازهمسلمان آمریکایی، روشن است و مثل همیشه نوشته است: «ممکن است پشت کامپیوتر نباشم. به من رحم کنید.» توکلبهخدا، روی گزینهی چت کلیک میکنم:
السلام علیکم خواهر.
و علیکم السلام و رحمةالله.
حالتان چطور است؟
الحمد لله. سرم شلوغ است.
انشاءالله همهچیز بهخیر باشد. الآن میتوانیم صحبت کنیم؟
اگر مختصر باشد، انشاءالله.
انشاءالله. میخواهم از زبان شما دربارهی امام علی(ع) بشنوم. ایشان در مسلمان شدن یا شیعه شدن شما نقش داشتند؟
از یک نظر بله. از این جهت که فهمیدم در اسلام باید برای رهبر الهی جامعه، جانشینی الهی وجود داشته باشد. ولی از نظر الگوگیری شخصیتی، من بیشتر به سیرهی حضرت فاطمه(س) نگاه میکنم.
چرا تشیع را انتخاب کردید؟
من شیعه را به خاطر مواضع توحیدیاش انتخاب کردم و در مقابل استدلال امامت در برابر خلافت هم قانع شدم.
امام علی(ع) را از چه جهت میتوان الگوی مرد و زن مسلمان دانست؟
از خلوص نیتش. او آنچنان نیتش را خالص کرده بود که عملش فقط برای خدا بود نه رضایت شخصی خودش. او فقط به ظاهر عمل نگاه نمیکرد، بلکه حتماً نیتش را هم خالص میکرد.
نهجالبلاغه را هم تا به حال خواندهاید؟
بخشهایی دربارهی توحید را خوانده و بسیار تحت تأثیر آن قرار گرفتهام. از بیان فلسفی امام در این زمینه خوشم میآید.
توحید امام علی(ع) با توحید دیگران چه فرقی دارد؟ مثلاً وهابیها هم ادعا میکنند که کسی در توحید به پای آنها نمیرسد...
امام علی(ع) جدا کردن ذات خدا از صفاتش را قبول ندارد، اما وهابیها برای خدا جسم قائلاند.
به نظر شما نهجالبلاغه خوب معرفی شده است؟
من از این ناراحتم که برخی با استفاده از چند عبارت نهجالبلاغه، چنین القا میکنند که زن از مرد پایینتر است. به نظر من نباید جملاتی را که امام علی(ع) در شرایط خاص بیان کردهاند، به کل موضوع تعمیم داد. فکر میکنم چنین افرادی با سوء تعبیر از سخنان امام علی(ع) دربارهی زنان، به دین ضربه میزند. من باید فوری بروم.
بسیار خوب. خیلی ممنون خواهر. ببخشید که وقتتان را گرفتم.
مسألهای نیست.
مع السلامه.
خداحافظ. مع السلامه.
پ.ن. این نوشته در روزنامه قدس
موضوعات مرتبط: