کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

ضریح مطهر امام رضا علیه‌السلام

امروز، 23 ذی‌القعده، روز شماست آقا جان! روز زیارتی، به قولی روز شهادت شما و موسم زیارتتان از دور و نزدیک است و زیارت یعنی دیدار. ما که دست ارادتمان به بالای بلند معرفت شما نمی‌رسد. امروز با آن‌چه که از خرمن معارف خودتان برگرفته‌ایم به زیارتتان می‌آییم. باشد که به برکت روز زیارتی، این زیارت‌ها روزی دیدار جمال معرفتتان را نصیبمان کند.

جرعه‌ای از جامعه

زائر اگر جویای معرفت بیشتر باشد، در مفاتیح‌الجنان یا «منتخب ادعیه و زیارات» حرم شما به دنبال «زیارت جامعه‌ی کبیره» می‌گردد. تا به نزدیک ضریح برسد، هم‌رنگ دل آرامی که در حریم شما یافته است، آرام قدم برمی‌دارد و در سه نوبت، ذکر «الله اکبر» بر زبان می‌آورد، شاید از آن‌رو که عبارات بلند جامعه‌ی کبیره، یادگار مولای مظلوممان امام هادی، علی‌النقی(ع)، دلش را از توجه به معبود باز ندارد و او را غرق در غلو نکند: «السلام علیکم یا اهلَ بیتِ النُّبُوَّة...»

و چه زیبا که می‌بیند این زیارت، تمام قدر اهل‌بیت رسول خدا(ص) را در پیوندشان با «خدا» ترسیم می‌کند؛ خاندانی که مردم را به‌سوی «خدا» می‌خوانند، آن‌ها را به رضایت «خدا» رهنمون می‌شوند و ...: «السّلامُ عَلَى الدُّعاةِ الَى الله و الأدِلّاءِ على مَرضاتِ الله و المُستَقِرّینَ فى امرِ الله و التّامّینَ فى محبَّةِ الله و المُخلِصینَ فى توحیدِ الله و الْمُظهِرینَ لأمرِ الله و نَهیِهِ...»

امامی که خدا او را از لغزش مصون داشته و از فتنه‌ها ایمن نگاه داشته و پاک و پاکیزه‌اش کرده است، در برابر معبود خود بندگی تمام‌وکمال را عرضه می‌کند؛ شأن او را بزرگ می‌دارد، از ذکر او بازنمی‌ایستد، پیمان بندگی او را محکم نگاه می‌دارد و در پیدا و پنهان به‌خاطر او خیرخواهی و نصیحت می‌کند: «فَعَظَّمتُم جلالَهُ، و اَکبَرتُم شَأنهُ، و مَجَّدتُم کَرَمَهُ، و اَدَمتُم ذِکرَهُ، و وَکَّدتُم میثاقَهُ، و اَحکَمتُم عَقدَ طاعَتِهِ، و نَصَحتُم لَهُ فِى السِّرِّ و العَلانیَةِ، و دَعَوتُم اِلى سَبیلِهِ بِالحِکمَةِ و المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ».

زائر ارادتمند به یاد می‌آورد که امام رضایش، شاید در چنین روزی، در راه رضای او جانش را فدا کرده است: «و بَذَلتُم اَنفُسَکُم فى مَرضاتِهِ» و از ناخوشی‌های روزگار آرام می‌گیرد وقتی که می‌خواند: «و صَبَرتُم على ما اَصابَکُم فى جَنبِهِ».

پایان زیارت جامعه، اعتراف عاجزانه‌ی زائر در پیشگاه خداوند است که اگر آبرودارتر از محمد و آل محمد(ص) می‌یافت، بر در خانه‌ی آنان زانو می‌زد: «اللّهُمّ اِنّى لَو وَجَدتُ شُفَعاءَ اَقرَبَ اِلَیکَ مِن مُحَمِّدٍ و اَهلِ بَیتِهِ الأخیارِ الأئِمَّةِ الأبرارِ لَجَعَلتُهُم شُفَعائى». و حالا به حق آنان معرفت می‌خواهد و شفاعت: «فَبحَقِّهِمُ الَّذى اَوجَبتَ لَهُم عَلَیکَ اَسئَلُکَ اَن تُدخِلَنى فى جُملَةِ العارِفینَ بِهِم و بِحَقِّهِم و فى زُمرَةِ المَرحومینَ بِشَفاعَتِهِم».

سفره‌ی استغفار

دعای زیبای بعد از زیارت امام رضا(ع)، زائر را پای سفره‌ی استغفار می‌نشاند؛ استغفاری از سر حیا و شرمساری، استغفاری از روی امید، استغفاری با نیت بازگشت و پشیمانی: «اللّهُمّ اِنّى اَسئَلُکَ یا الله الدّائِمُ فى مُلکِهِ ... رَبِّ اِنّى اَستَغفِرُکَ استِغفارَ حَیاءٍ، و اَستَغفِرُکَ استِغفارَ رَجآءٍ، و اَستَغفِرُکَ استِغفارَ اِنابَةٍ، و اَستَغفِرُکَ استِغفارَ رَغبَةٍ، و اَستَغفِرُکَ استِغفارَ رَهبَةٍ، و اَستَغفِرُکَ استِغفارَ طاعَةٍ...».

نایب‌الزیاره

پس از این عذرخواهی به درگاه خدا و شکر توفیق زیارت امام غریب، حالا نوبت حاجت خواستن است. «عالیة‌المضامین»، پس از اقرار گرفتن از زائر به اعتقاد به امامت و وجوب اطاعت از امام معصوم، فهرستی جامع از خواسته‌های دنیا و آخرت را پیش روی او می‌گذارد، از دعا برای آمرزش گناهان و رفع سستی در نماز و زندگی و مرگ با محبت محمد و آل محمد(ص) تا عمر طولانی و مال فراوان و دعا برای همه‌ی آن‌هایی که التماس دعا گفته‌اند و نگفته‌اند: «اللّهُمّ اِنّى زُرتُ هذَا الإمامَ مُقِرّاً بِإمامَتِهِ، مُعتَقِداً لِفَرضِ طاعَتِهِ ... اللّهُمّ صَلِّ عَلى مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، و اغفِر لى و لِوالِدَىَّ، و لإخوانى و اَخَواتى، و اَعمامى و عَمّاتى، و اَخوالى و خالاتى، و اَجدادى و جَدّاتى، و اَولادِهِم و ذَراریهِم، و اَزواجى و ذُرِّیّاتى، و اَقرِبائى و اَصدِقائى و جیرانى و اِخوانى فیکَ مِن اَهلِ الشَّرقِ و الْغَرْبِ، و لِجَمیعِ اَهلِ مَوَدَّتى مِنَ المُؤمِنینَ و المُؤمِناتِ الأحیاءِ مِنهُم و الأمواتِ، و لِجَمیعِ مَن عَلَّمَنى خَیراً اَو تَعَلَّمَ مِنّى عِلماً. اللّهُمّ اَشرِکهُم فى صالِحِ دُعائى و زیارَتى لِمَشهَدِ حُجَّتِکَ و وَلِیِّکَ، و اَشرِکنى فى صالِحِ اَدعِیَتِهِم ... و بَلِّغ وَلِیِّکَ مِنهُمُ السَّلام».

روضه

آقا جان! بگذار این دم آخر از زبان خودم حرف بزنم تا به توفیق روضه‌خوانی برای زائران امروزت مفتخر شوم و بگذار با همان لحن روضه‌های قدیمی روضه‌ات را بخوانم:

به اباصلت فرمود به مجلس مأمون می‌رم. اگه دیدی وقتی برگشتم، عبام رو به سرم کشیده بودم، بدون که مأمون کار خودش رو کرده. درها رو ببند و هیچ‌کسی رو راه نده ... یه‌وقت دید آقای نوجوانی وارد حجره شد. عرض کرد من همه‌ی درها رو بسته بودم. شما چه‌طور وارد شدید؟ فرمود: همون خدایی که من رو از مدینه تا این‌جا آورد، از در بسته هم می‌تونه واردم کنه. این‌جا یه پسر به بالین پدرش اومد. اما بمیرم کربلا ... حسین(ع) به بالین علی‌اکبرش اومد. اون‌قدر این داغ سنگین بود که صدا زد:

جو.انان بنی‌هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند حسین طاقت ندارد
علی را بر در خیمه رساند...

پ.ن. این نوشته در روزنامه قدس




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: مناسبت‌ها
به‌تاریخ چهارشنبه 91/7/19 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم