دیگر نمیتوانست لذتی بالاتر از این تصور کند که بنشیند، زانوانش را در بغل بگیرد و زل بزند به نقطهای که محمد(ص) و علی(ع) در کنار هم ایستادهاند. چهقدر به هم میآمدند این دو نور! و چه روشن بود چشم «مهران» که هردو را همزمان در قاب خود قرار میداد:
- چه زیبا ادب را رعایت کرده بود علی(ع). پلهای پایینتر از رسولالله(ص) ایستاده بود و سراپا گوش. از آن قدوبالا آنقدر ادب میبارید که گویا تمام خود را در درون جمع کرده است تا حواس چشمها از مشاهدهی جمال و کمال پیامبر(ص) به تماشای مقام علی(ع) پرت نشود.
حضرتش سخن را با حمدوثنای خدا آغاز کرد: «الحَمدُ لِلّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ، و دَنا فی تَفَرُّدِهِ، و جَلَّ فی سُلطانِهِ، و عَظُمَ فی اَرکانِهِ، و اَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلماً و هُوَ فی مَکانِهِ، و قَهَرَ جَمیعَ الخَلقِ بِقُدرَتِهِ و بُرهانِهِ...». پیامبر(ص) چنان خدا را وصف میکرد که گویی همان لحظه، به چشم دل، او را میبیند: «او بر همهچیز احاطه دارد، و بر همهچیز غالب میشود، و در همهچیز توان دارد، و بر همهچیز قادر است و مانند او چیزی نیست، و او همهچیز را به وجود آورد آنزمان که هیچچیزی نبود...». من بیش از این یارای بازشمردن وصف خدای عزّوجلّ را از زبان برترین و آخرین پیامبرانش ندارم. برای درک آن کلمات دُروار و پربار باید پای محضر علی(ع) زانو زد.
- بسیار خوب! از توحید که بگذریم، دیگر چه گفت پیامبرمان؟
- با این مقدمه، «توحید» را از مجرای «نبوت» به «ولایت» و «امامت» پیوند داد: «و به بندگی خود برای او اقرار میکنم و به ربوبیت او شهادت میدهم، و آنچه را بر من وحی کرده ادا میکنم تا مبادا در پی انجام ندادن آن، عذابی بر من فرود آید که کسی را یارای دفع آن نیست، هرچند که حیلهی عظیمی به کار بندد و دوستی او خالص باشد. معبودی جز او نیست. زیرا به من اعلام کرده است که اگر آنچه را در حق علی(ع) بر من نازل کرده ابلاغ نکنم، رسالت او را به انجام نرساندهام. و هم او ضمانت کرده است که من را از گزند مردم حفظ کند و او کافی و کریم است. خداوند به من چنین وحی کرده است: بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ، یا أیُّهَا الرَّسولُ! بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ - در حق علی(ع) یعنی دربارهی خلافت علیبنابیطالب(ع) - و إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ و اللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ».
رسول خدا(ص) آیهی نورسیده را که تلاوت فرمود، ندا داد: «های مردم! من در رساندن آنچه خدای تعالی بر من نازل کرد، کوتاهی نکردم و حال سبب نزول این آیه را برایتان روشن میکنم: جبرئیل سه بار بر من نازل شد و از جانب خداوندِ سلام، پروردگارم - که او سلام است - من را مأمور کرد که در این جایگاه به پا خیزم و به هر سپید و سیاهی اعلام کنم که علیبنابیطالب(ع) برادر، وصی و جانشین من بر امتم و امام پس از من است که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز آنکه پس از من پیامبری نیست و او پس از خدا و رسولش ولیّ شماست. و خداوند تبارک و تعالی در این باره آیهای از کتابش را بر من نازل کرده است: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ و رَسولُهُ و الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ و یُؤتونَ الزَّکاةَ و هُم راکِعُونَ»؛ و علیبنابیطالب(ع) کسی است که نماز را به پا داشته و در حال رکوع زکات داده و در همهحال خدای عزوجل را قصد میکند.» چند لحظهای را با این بیان روشن سپری کنید تا باز هم بگویم از آنچه دیده و شنیدهام.
پ.ن. این نوشته در روزنامه قدس
موضوعات مرتبط:
برچسبها: مناسبتها