برای زنان غیرمسلمانی که در پی تحقیق و جستجوی بسیار، حقانیت اسلام را درمییابند و تصمیم میگیرند مسلمان شوند، پذیرش حجاب یکی از دشوارترین مراحل ورود به اسلام است. این دشواری هم در بُعد نظری، یعنی پذیرش فلسفهی حجاب و هم در بعد عملی، یعنی چگونگی برخورد با واکنش اطرافیان و جامعه رخ مینماید و تازهمسلمانان را با چالشهای جدی مواجه میکند.
آنچه میخوانید چارهجویی یک خواهر تازهمسلمان غربی از دیگر بانوان تازهمسلمان برای پذیرش حجاب و پاسخهای داده شده است که در تالار گفتگوی سایت تازهمسلمانان صورت گرفته است.
پرسش
چه نکتهی مثبتی در حجاب دیدید که آن را پذیرفتید؟
من تازه مسلمان شدهام و پذیرش حجاب را مشکلترین مرحله میبینم!!! انشاءالله با گذشت زمان شجاعت پوشاندن موهایم را پیدا میکنم (چون لباسهای دیگرم کاملاً پوشیده هستند). سؤال من این است که دلیل باحجاب بودن زن در اسلام چیست؟ احساس خودتان نسبت به حجاب چگونه است؟
وقتی خانمهای باحجاب را در فروشگاهها میبینم، با آنها احساس صمیمیت میکنم؛ دوست دارم با آنها صحبت کنم، اما احساس میکنم چیزی مانع میشود. لطفاً تجربههای خود را در اختیار من هم قرار دهید.
پاسخها
زوزانا: من درست بعد از گفتن شهادتین، حجاب گذاشتم و، الحمدللّه، هیچوقت هم آن را برنداشتهام. من به این دلیل باحجاب شدم که میخواستم بهطور کامل به اسلام عمل کنم. در واقع دلیلی برای رعایت نکردن حجاب نداشتم. در ضمن در مورد من جای نگرانی وجود نداشت، چون آن موقع ازدواج کرده بودم، محل کارم متعلق به مسلمانان بود و خانوادهام هم بسیار اهل مدارا هستند، الحمدللّه. به بقیه افراد هم کاری نداشتم.
جالب اینکه متوجه شدم که رفتار مردان غیرمسلمان، بهخصوص جوانان با من بسیار مؤدبانهتر شده است. حجاب احترام بیشتری به همراه میآورد؛ این طبیعی است.
خواهرم! برای نزدیک شدن به خانمهای باحجاب نگرانی به دلت راه نده. به نظر من آنها از دیدن شما خوشحال میشوند. خود من اگر کسی به این منظور سراغم بیاید استقبال میکنم.
امینه: حجاب وجوه متعددی دارد که مهمترین آنها «حیا» و «عفت» است. حجاب بهترین راه برای حفظ حیا و عفت است. در ضمن حکم حجاب در قرآن آمده و رعایت آن بر زنان مسلمان واجب است.
جنة حیدر (مؤسس انجمن تازهمسلمانان کانادا و مدیر این سایت): مشکل بودن پوشیدن حجاب در درجهی اول به این دلیل نیست که ارزش آن را نمیدانیم و به آن احترام نمیگذاریم، بلکه از این روست که با پوشیدن حجاب، در جامعهی غرب، نمایندهی اسلام به حساب میآییم و اگر برای این نمایندگی آماده نباشیم، شرایط بسیار دشوار میشود.
شرایط خود من بسیار سخت بود. خانواده و دوستانم موافق مسلمان شدن من نبودند و دست بر قضا در یک شهر کوچک و تقریباً تمام سفیدپوست زندگی میکردم. من تنها تازهمسلمان با حجاب سفیدپوست و تنها شیعهی آن شهر بودم. میدانستم که همان مسلمان شدنم برای خیلیها گران تمام شده است، اما فکر میکردم با پوشیدن حجاب همهی آن مشکلات برطرف خواهد شد. برای پیدا کردن شجاعت لازم، بسیار بسیار دعا کردم و بالاخره آن را به دست آوردم. مردم معمولاً به چهرهام خیره میشوند، من را با دست نشان میدهند و با دیدن من شروع به پچپچ میکنند، ولی من باز حجاب خودم را حفظ میکنم. با حفظ حجاب احساس آرامش، اطمینان و امنیت میکنم.
این حرف بعضی خواهران را کاملاً قبول دارم که وقتی یک بار با حجاب بیرون بروی، اگر بخواهی حجاب را برداری، احساس برهنگی کامل میکنی. انشاءالله تو هم این شجاعت را پیدا خواهی کرد.
من هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده و میکنم، ولی انشاءالله اوضاع روزبهروز بهتر خواهد شد.
مریم: من در جولای 2001 مسلمان شدم. بعد از حادثهی 11 سپتامبر، میشنیدم که زنان مسلمان میترسند از خانه بیرون بروند، چون ممکن است به علت تبلیغات منفی، حجاب را از سرشان بکشند. قبل از این حادثه احساس میکردم هنوز آمادگی باحجاب شدن را ندارم، اما بعد از 11 سپتامبر تصمیم گرفتم با حجاب بیرون بیایم. احساس میکردم اگر حجاب نداشته باشم، هیچکس متوجه نمیشود که مسلمانام. فکر میکردم باید آنقدر شجاعت داشته باشم که بگذارم دیگران بفهمند که اسلام چقدر دین زیبایی است. حجاب نماد شجاعت و احترام است؛ چیزی است که نباید از آن ترسید، بلکه آن را با انبساط خاطر پذیرفت.
نگران واکنش مردم و بهخصوص غریبهها نباش. سرت را بالا بگیر و فراموش نکن که بالاترین هدف تو جلب رضایت خداست. البته، وقتی با حجاب بیرون بروی، مطمئناً خیلیها نگاهت میکنند. خودم هم گاهی احساس میکنم که باید فشار دوچندانی را تحمل کنم، چون مردم در تمام حرکات و سکنات، شخص من را نمیبینند، بلکه با یک «مسلمان» مواجهاند. خداوند به تو شجاعت و آرامش دل عطا کند.
موضوعات مرتبط: