بارها این جمله رو تو حرم شنیده م که: «کاش از امام رضا (ع) یه چیز بهتر می خواستم!» ولی هیچ وقت عمق این حسرت رو درک نکرده بودم.
چند هفته بود که ناهار حرم قورمه سبزی بود (و البته انصافاً قورمه سبزیش هم عالی بود)، ولی دیگه دل همه رو زده بود. اون روز نزدیک ناهار تو دلم گفتم: «آقا! اگه امروز قورمه سبزی بدی، دیگه ناراحت می شم.» و از ته دل یه غذای دیگه خواستم. چند لحظه بعد به خودم اومدم و از حرفم پشیمون شدم، ولی مثل این که تهدیده گرفته بود. سر میز که نشستم، دیدم مرغ گذاشتن جلوم. حالا من هم اون حسرتو درک می کردم که: «کاش از امام رضا (ع) یه چیز بهتر می خواستم!»
موضوعات مرتبط:
برچسبها: خاطرات خدمت