سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

بسم الله الرحمن الرحیم. و لا حول و لا قوّة الا بالله العلی العظیم. الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله.

اللّهم کن لولیک الحجة بن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه، فی هذه الساعة، و فی کل ساعة، ولیّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً، حتی تسکنه ارضک طوعاً، و تمتعه فیها طویلاً. این فاطمیه هم تموم شد و ندیدیمت، آقا!

دلم هوای تو کرده هوای آمدنت

صدای پای تو آید، صدای آمدنت

بهار با تو بیاید به خانه‏ی دل ما

سری به خانه‏ی ما زن صفای آمدنت

این انتظار، قصه‏ی دیروز و امروز نیست:

هنوز مانده به یادم که مادرم می‏خواند

زمان کودکی‏ام قصه‏های آمدنت

حساب کردم و دیدم که با حساب خودم
تمام عمر نشستم به پای آمدنت
 
چقدر وعده‏ی وصل تو را به دل بدهم؟
چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت؟ (
محسن عرب خالقی)

آقا جان! این روزها تو کوچه‏های مدینه که با پای دل قدم می‏زنیم، به خونه‏ای می‏رسیم که ازش صدای ناله‏ی غریبونه‏ای می‏آد.

اگه بشنوید که یکی داره با خدا راز و نیاز می‏کنه و از خدا مرگشو می‏خواد، چی فکر می‏کنید؟ لابد تصور می‏کنید که بعد از سال‏ها زندگی کردن و سختی کشیدن، داره آرزوی مرگ می‏کنه. حالا اگه بشنوید که تنها دختر یادگار پیغمبر (ص) چنین آرزویی کرده، چی می‏گید؟ خانمی که تازه بهار زندگیشو می‏گذرونه، چرا باید این‏قدر خسته شده باشه؟ مگه دختر پیغمبر (ص) نباید ارزش و احترام داشته باشه؟ چرا تو بستر افتاده؟ چرا به زن‏هایی که برا عیادتش اومده‏ن، پرخاش می‏کنه و می‏گه از دنیای شما و شوهراتون بیزارم؟ چرا این‏قدر منتظر مرگه که به امیر المؤمنین (ع) وصیت کرده؟ چرا وصیت کرده که شبانه دفنش کنن؟ چرا باید دختر عزیز و خردسالش با دیدن مادر، داغ عالم رو دلش سنگینی کنه؟

هر گه که یاد آرم زاین آستانه مادر

گردد ز دیده چون سیل اشکم روانه مادر

یاد آرم از صدای «یا فضّةُ خُذینی»

تا می‏کنم نظاره بر درب خانه مادر

این در، شاهد خاطرات تلخی بوده. یه روز دید عده‏ای مقابلش جمع شده‏ن و فریاد می‏زنن و به ساحت اهل بیت پیغمبر صلوات الله علیهم بی‏ادبی می‏کنن. همین در، شعله‏ی آتیشو احساس کرد، اما بیشتر از این سوخت که فاطمه (س) پشت در بود. افتادن گل رسول الله (ص) رو دید. این در، ذره ذره آب شدن بانوی خونه‏ی علی (ع) رو دیده.  

این خانه را که جبریل بوسیده در به تجلیل

آتش بر آسمان رفت از آستانه مادر

آخه، محسن شش ماهه‏ش چه گناهی داشت؟

از گلشنت بماند تا لاله‏ای به دستم

ای کاش غنچه‏ی تو می‏زد جوانه مادر

تا روز حشر شاهد بر بی‏گناهی توست

خونی که ریخت قاتل زآن نازدانه مادر

من حال جوجه‏ای را دارم که چند صیّاد

کشتند مادرش را در آشیانه مادر

گویی ز درد و محنت دستت نداشت قدرت

موی مرا نکردی امروز شانه مادر (حاج غلامرضا سازگار)

این روزای آخر، رسول الله (ص) را تو خواب دیده که بشارت رفتن بهش داده. با علی (ع) وداع می‏کنه و اون وصیتای جان‏سوز. روز آخر به اهل خونه یادآوری می‏کنه که وقت رفتن رسیده:

آرام تر بگذار بر بالش سرم را

بگذار بگذارم به هم چشم ترم را

پنهان کن از چشم تمام غنچه هایم

خون لاله‏های سرخ باغ بسترم را

شستم تمام زخم‏هایم را که امشب

کمتر بیندازم به زحمت شوهرم را

این چند برگ روزهای آخرم سوخت

باید بسوزی تا بخوانی دفترم را

اسما بکش چادر نمازم را به رویم

دیگر ز بالش بر نمی دارم سرم را (محسن عرب خالقی)

خدا حافظ مادر! خدا حافظ فاطمیه‏ی امسال! خدا حافظ پیرهن مشکیای عزای زهرا (س)!

خونه‏ی امیر المؤمنین (ع) بی‏فاطمه (س) شد تا یه فاطمه‏ی دیگه به این خونه بیاد. اما این فاطمه ادعای فاطمه بودن نداره؛ فقط اومده بچه‏هاشو بلا گردون فرزندان زهرا (س) کنه. بذارید حرفای آخر فاطمیه رو از زبون ام البنین (س) بشنویم:

سقای دشت کربلا عباس من شد

پشت و پناه خیمه ها عباس من شد

تا آب از مشکش به روی خاک ها ریخت

شرمنده‏ی آل عبا عباس من شد

تا که سرش را از جفا در هم شکستند

در ناله‏ی «اَدرِک اَخا» عباس من شد

قربون کمر شکسته‏ت یا ابا عبدالله! قربون غریبی‏ت آقا!

تا روی خاک افتاد، دشمن شاد گردید

او رفت و سیلی در حرم آزاد گردید (جواد حیدری)

الا لعنة الله علی القوم الظالمین. و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون.




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ شنبه 87/3/18 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم