سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ


السلام علیک یا امین الله فی ارضه

رد قطرات خون را در کوچه­ ها گرفت تا رسید به «اسود». دید دست راست بریده ­اش را در دست چپ گرفته و دارد به سوی خانه می­ رود. «ابن الکواء» - از خوارج کوفه - از خدا می­ خواست با چنین صحنه­ ای رو به رو شود تا بتواند از آب گل­ آلود ماهی بگیرد. به اسود گفت: دستت را چه کسی بریده است؟  انتظار داشت اسود به امیر المؤمنین (ع) بد و بیراه بگوید که چرا مراعات شیعه­ ی وفادارش را نکرده و برایش تخفیفی قائل نشده است. اما پاسخ اسود آشفته­ اش کرد: دستم را آقای اوصیاء بریده است، و پیشوای روسفیدان، و صاحب­ اختیارترین فرد بر مؤمنان، علی بن ابی­ طالب علیه السلام، امام هدایت، و همسر فاطمه­ ی زهرا (س) دختر محمد مصطفی (ص)، پدر حسن (ع)، آن برگزیده و حسین (ع)، آن پسندیده ... و همچنان گفت و گفت تا معجزه­ ی محبت علی (ع) را به رخ دشمنانش بکشد. ابن الکواء گفت: خاک بر سرت! دستت را بریده، آن وقت تو چنین از او تعریف و تمجید می­ کنی؟ اسود جواب داد: چگونه او را ستایش نکنم وقتی که محبتش با گوشت و خونم آمیخته شده است. به خدا قسم که دستم را فقط به خاطر حقی برید که خدا بر گردنم واجب کرده است. (1)

و نور علی (ع) همچنان درخشان مانده و خواهد ماند تا هر کس که پاکی فطرتش را حفظ کرده است، این بنده­ ی اوج­ گرفته را از اعماق جان دوست بدارد. و امروز، پای صحبت خواهران و برادرانی از آن سوی دنیا می­ نشینیم که گنج هدایت را به رنج جست­ و جو یافته­ اند، تا بگویند که چگونه خانه­ ی دلشان را میزبان محبت امیر المؤمنین (ع) کرده­ اند.

امام عقلانیتدکتر ربکا مسترتون

دکتر «ربکا مَسترتون»، بانوی تازه مسلمان انگلیسی شیفته­ ی عقلانیت مولا شده است: «درایت و عقلانی ت و  دفاع از عقلانیت و آزاد اندیشی و همچنین صداقت بی­ منتهای امام علی (ع) بیش از هر چیز دیگری مایه­ ی ارادت من به ایشان بوده است.»

«معصومه (دایانا) بیتی»، معلم تازه مسلمان آمریکایی نیز می­ گوید: «هوشمندی و فراست امام علی (ع) برای من هم بسیار معصومه بیتیجالب توجه است. مانند قضاوت­ های معجزه­ آسای ایشان مثلاً در جریان تقسیم هفده شتر بین سه وارث به نسبت خاصی که صاحب آن­ ها وصیت کرده بود.

تفکر عالی امام (ع) در گفته­ ها و نامه­ های ایشان در نهج­ البلاغه نیز مشهود است. نکته­ ی دیگر جالب توجه برای من، دفاع امام علی (ع) از اسلام در دوران کودکی و جوانی است. شجاعت، ایمان، وفاداری و فداکاری ایشان، از جمله در خوابیدن به جای پیامبر (ص)، نیز مثال­ زدنی است.»

یا علی دستم بگیر

«دارا بِکِر»، بانوی تازه مسلمان آمریکایی است که دو مدرک کارشناسی ارشد زبان­ شناسی و مهندسی نرم­ افزار دارد. او محبتش بدارا بکره امام علی (ع) و در نهایت، مسلمان شدنش را محصول مشکل­ گشایی امیر المؤمنین (ع) می­ داند: «محبت من به امام علی (ع) به خاطر کمکی بود که ایشان به من کرد، آن هم در اوج نومیدی و زمانی که حتی ایشان را نمی­ شناختم. یک سال قبل از این که مسلمان شوم، با همسرم و دو تن از دوستانش به ترکیه سفر کردیم. در راه برگشت از آنتالیا به آنکارا، بر اثر مسمویت غذایی دل­ درد شدیدی گرفتم، تا جایی که از همسرم خواستم از اتوبوس پیاده شویم و من را به بیمارستانی برساند. همسرم دست و پایش را گم کرده بود و نمی­ دانست چه کند. در همین حال با توجه کامل، به امام علی (ع) متوسل شد. دل­ درد شدید من به فاصله­ ی چند ثانیه برطرف شد و به خواب عمیقی فرو رفتم.

آن زمان هیچ شناختی از امام علی (ع) نداشتم، ولی این قضیه سرنوشتم را عوض کرد. چون من آن موقع مسیحی بودم و طبق تعالیم مسیحیت، گمان می­ کردم فقط حضرت عیسی (ع) می­ تواند بیماران را شفا دهد و به همین دلیل – زبانم لال - خداست. وقتی با توسل به کسی غیر از حضرت عیسی (ع) که او را اصلاً نمی­ شناختم، شفا گرفتم، اعتقادم به مسیحیت سست­ تر از گذشته شد و ارادتم به حضرت علی (ع) شکل گرفت و من را به فکر فرو برد که ممکن است بتوانم حداقل پاسخ بعضی از پرسش­ هایم را در اسلام پیدا کنم.

سرباز فداکار

مرضیه تیلور«مرضیه ویرجینیا تیلور» مادربزرگ تازه مسلمان انگلیسی هم شیفته­ ی دفاع جانانه­ ی مولایش از اسلام است: «من امام علی (ع) را به این دلیل دوست دارم که حتی در دوران کودکی، بدون ذره­ ای سستی از پیامبر اکرم (ص) دفاع می­ کرد. عامل دیگر محبت من به امام (ع)، انفاق و کمک ایشان به نیازمندان است، آن هم زمانی که خانواده­ ی خودشان در مضیقه­ ی کامل بودند. البته ما این ویژگی­ ها را خیلی راحت فراموش می­ کنیم و می­ گوییم چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است!»

مرضیه با نهج­ البلاغه هم انسی صمیمانه دارد: «امام علی (ع) را به خاطر درایت و معرفت کاملشان از اسلام هم دوست دارم. هر وقت مشکلی داشته باشم، فقط به نهج البلاغه به مراجعه می­کنم و مطمئنم که راه حلی پیدا خواهم کرد.»

دست پدرانه

ساندرا اورتیزمحبت پدرانه­ ی امیر المؤمنین (ع) پس از قرن­ ها «ساندرا اورتیز»، خواهر تازه مسلمان مکزیکی را تحت تأثیر قرار می­ دهد: «اتفاقاً یک شب قبل از این­ که ایمیل شما برسد، با چند تن از دوستان درباره­ ی امام علی (ع) حرف می­ زدیم. من بعد از مسلمان شدن به تدریج با ائمه (ع) آشنا شدم و در مراحل مختلف، توانستم شخصیت هر یک ار آن­ ها را کشف کنم. حالا شخصیت امام علی (ع) برایم حالت خاصی دارد، چون در مراحل مختلف زندگی، هدایت همیشگی و دست پدرانه­­ ی ایشان را بر سرم احساس می­ کنم. گویا امام علی (ع) همیشه کنارم ایستاده و می­گوید: «راه درست از این طرف است. محکم باش؛ من هوایت را دارم.» امام (ع) در زندگی من حضوری صمیمی و دلگرم­ کننده دارد و من همیشه از محبت او به پیروانش به وجد می­ آیم. نمی­ دانم جواب سؤالتان را درست دادم یا نه. این­ ها همه حرف دل بود که راحت به زبان نمی­ آید. امیدوارم توانسته باشم منظورم را برسانم.»

کشش فطری

هیچ فطرت دست­ نخورده­ ای نمی ­تواند امام علی (ع) را دوست نداشته باشد. «یحیی حیدر سیمور»، جوان تازه مسلمان فیلیپینی-اسکاتلندی از این زاویه به موضوع نگاه می­ کند: «فطرت انسان خوبی و کمال را دوست دارد و امام علی (ع) هم میحیی حیدر سیمورظهر خوبی و زیبایی مطلق است. میثم تمار در هنگام شهادت گفت: اگر می­ خواهید از علی (ع) دست بردارم، بهتر از او را نشانم دهید.»

یحیی نیز مثل بسیاری از شیفتگان امیر المؤمنین (ع)، به عدالت بی­ مانند او چشم دوخته است: «از میان همه­ ی صفات برجسته­ ی امام علی (ع)، عدالت محض و در عین حال، عطوفت و مهربانی آن حضرت برای من جالب توجه است. عدالت امام (ع) در طول تاریخ افراد بسیاری را تحت تأثیر قرار داده و از سوی دیگر، محبت ایشان با یتیمان و درماندگان هم مثال­ زدنی است. البته همین عدالت مایه­ ی دشمنی با ایشان هم شده است. این همان مسئله­ ای است که شهید مطهری در «جاذبه و دافعه­ ی علی (ع)» به آن اشاره می­ کند و می­ گوید: شخصیت امام علی (ع) به گونه­ ای است که انسان یا او را از ته دل دوست دارد و یا کاملاً با او دشمنی می­ کند.»

گذرگاه معرفت

و اما «محمد حنیف بِسمی» برادری هندی است که از محبت امیر المؤمنین (ع) به معرفت ایشان رسیده است: «من در ایالت «کرالا»ی هند در خانواده­ ای مذهبی و اهل سنت بزرگ شدم. در کرالا ده میلیون مسلمان زندگی می­ کنند، ولی آن زمان هیچ شیعه­ ای در آن منطقه پیدا نمی­ شد و هیچ کس از مذهب تشیع اطلاعی نداشت.»

«از همان دوران کودکی علاقه­ ی زیادی به امام علی (ع) داشتم، چون مادرم همیشه حکایاتی از زندگی اهل بیت (ع) برایم می­ خواند. در آن سن و سال بیشتر مجذوب شجاعت و دلاوری حضرت علی (ع) می­ شدم. می­ دیدم که او در برابر دشمنان پیامبر (ص) مثل کوه می­ ایستد، اما با مسلمانان و نیازمندان، خاضع و مهربان است. راستش هر وقت در قرآن به کلمه­ ی «اعلی» می­ رسیدم، گمان می­ کردم این همان اسم حضرت علی (ع) است و قرآن دارد درباره­ ی او حرف می­ زند! این برایم خیلی جالب بود.»محمد حنیف بسمی

«البته همان موقع هم نمی­ توانستم بعضی از اتهاماتی را که معلمان مکتب به امام علی (ع) و پدر بزرگوارش حضرت ابوطالب (ع) وارد می­ کردند، قبول کنم. می­ دانستم که اسلام کامل­ ترین دین است و خدا آن را برای ما حفظ کرده است. اما به نظر می­ رسید اسلام درست به دست ما نرسیده است. نمی ­دانستم چرا در بین مسلمانان این همه مذهب و فرقه وجود دارد.»

«در کتاب­ های اهل سنت احادیثی می­ خواندم که به شخصیت پیامبر (ص)، حضرت علی و به ویژه حضرت ابوطالب (ع) اهانت می­ کردند. هیچ وقت از پاسخ معلمانم به سؤالات من درباره­ ی زندگی ابوطالب (ع) قانع نمی ­شدم. دیدن این مطالب ضد و نقیض من را آشفته کرد و به تدریج نسبت به اصل اسلام بدبین شدم. تا جایی که در نوجوانی به سکولاریسم و کمونیسم متمایل شدم. البته هنوز تکالیف دینی­ ام را انجام می­ دادم.»

«دوران دانشجویی من در اواخر دهه­ ی 70 میلادی با انقلاب اسلامی ایران هم­ زمان شده بود. از این و آن درباره­ ی انقلاب سؤال می­ کردم و می­ شنیدم که مردم ایران شیعه هستند. پرسیدم شیعه یعنی چه؟ گفتند یعنی پیرو علی (ع). این پاسخ باعث شد تحولات انقلاب اسلامی و شخصیت امام خمینی (ره) را با علاقه ­ی بیشتری دنبال کنم. می­ خواستم بیشتر با شیعیان آشنا شوم، چون آن­ ها پیرو قهرمان زندگی من بودند. با این حال، تا آن روز حتی یک کتاب شیعی نخوانده و یک شیعه هم از نزدیک ندیده بودم!»

«چندی نگذشت که در مجلس عروسی خواهرم با دو دانشجویی ایرانی آشنا شدم. این دو جوان هنگام نماز عصر غیبشان زد و همه نگرانشان شده بودند. وقتی برگشتند فهمیدیم به مسجد رفته بودند. این قضیه برای همه جالب توجه بود. با این دانشجویان سر صحبت را باز کردم. آن­ ها هم نشانی­ شان را به من دادند و پیشنهاد کردند که چند کتاب برایم بفرستند. هنگام خداحافظی هم یک عکس کوچک امام (ره) به من هدیه دادند. به عکس نگاه کردم و در دلم گفتم هر چه این مرد بزرگ بگوید، عین حقیقت است.»

«ارتباط بیشتر با این دانشجویان ایرانی و دوستان هم­ وطنشان من را به شناخت بیشتر انقلاب اسلامی و پیامبر (ص) و خاندان پاکش کشاند و به مکتب تشیع هدایت کرد. آن­ ها از یاران باوفای انقلاب بودند و ما با هم در زمینه­ ی تبلیغ پیام اسلام واقعی فعالیت می­ کردیم. خدا را شکر می­ کنم که امروز به ولایت امیر المؤمنین (ع) اعتقاد دارم و در راه ظهور امام زمان (عج) تلاش می­ کنم.»

معجزه­ ی محبت

حنیف گرایش خود به ولایت امیر المؤمنین (ع) را مدیون این دوستان ایرانی می­ داند. افسوس که چندین سال است هیچ نشانی از آن ­ها ندارد. دو باری هم که به ایران آمده، سراغ دوستان قدیمی­ اش را گرفته اما به نتیجه­ ای نرسیده است. حنیف حالا از من می­ خواهد که نام دوستانش را در این گزارش بنویسم تا شاید از این طریق نشانی از آن­ ها پیدا کند: «عبدالله کتابچی اهل تهران، سید مرتضی اهل اصفهان، مجید و امین امیری، شاهرخ و خانواده­ اش، مهرداد و خانواده ­اش و یعقوب که دانشجوی پزشکی بوده است. همه­ ی این برادران در اواخر دهه­ ی 70 و اوایل دهه­ ی 80 میلادی در دانشکده­ های مختلف دانشگاه کالیکوت ایالت کرالای هند مشغول به تحصیل بوده ­اند، مثل دانشکده­ ی فاروق، دانشکده­ ی مسیحی مالابار، دانشکده­ ی پزشکی کالیکوت و ... از کسانی که نشانی از این عزیزان دارند، تقاضا می­ کنم با نویسنده­ ی این گزارش تماس بگیرند.»

یا علی! معجزه­ ی محبتت را باز هم نشان بده و این یاران از هم دور افتاده را بار دیگر حول محبت خود گرد هم آور، که «بِمُوالاتِکُم ... اِئتَلَفَت الفُرقَة»؛ به واسطه­ ی دوستی شما جدایی­ ها به وصال می­ گراید.

پ.ن. بحار الانوار، ج 40، ص 282-281




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ چهارشنبه 90/3/25 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم