سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

صحن گوهرشاد

در ایوان مقصوره‌ی مسجد گوهرشاد، رو به گنبد نشسته بودم و داشتم قرآن می‌خواندم. نگاهم به مردی افتاد که به چشم ظاهربین من، چندان اهل معرفت نبود و داشت چند قدم آن طرف‌تر، با دوستش از شیخ بهاءالدین (ره) می­‌گفت. با خودم گفتم: «چه اظهار فضلی هم می‌کند! آخر تو را با شیخ بهائی (ره) چه‌کار؟» شرمنده شدم وقتی که نکته­‌ی ناب آخر حرف‌هایش را شنیدم: «این همه علما و بزرگان در حرم دفن شده­‌اند و هر کدام برای خودشان یلی هستند. ولی در کنار آفتاب وجود علی بن موسی الرضا (ع)، چراغ موشی هم به حساب نمی­‌آیند».




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ یکشنبه 90/11/16 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم