برای رسیدن به بست شیخ حرّ عاملی(ره) و خدمت در کشیک فوقالعاده روز میلاد آقا علیبنموسیالرضا علیهالسلام، باید از شلوغی صحن انقلاب میگذشتم. به حسب عادت همیشگی، هنگام عبور ذکر «یا الله» گرفتم تا ازدحام زائران سروسامانی پیدا کند: «آقاجون یا الله! خواهرم یا الله! بفرمایید تو(ی) مسیر نمونید. یا الله...» به احترام لباس نوکری، و نه به خاطر فضیلت آدمی که در آن خزیده بود، راه پیش رویم باز میشد و عبورم را آسان میکرد. سه جوان تهرانی هم از فرصت استفاده کرده و پشت سرم راه افتادند و «یا الله»گویان هی میگفتند: «حاجآقا! یا الله بگو ما هم رد شیم!» و خلاصه با این ترفند خودشان را خیلی زود تا ورودی صحن آزادی رساندند.
در آن قیامت ازدحام، یاد ازدحام قیامت افتادم و آرزو کردم در روزی که «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنهُم یَومَئِذٍ شَأنٌ یُغنیهِ»، پشت سر آقایمان امام رضا علیهالسلام، راه برایمان باز شود و به پشتوانهی پشت محکم ایشان ما هم اهل بهشت شویم.
موضوعات مرتبط:
برچسبها: خاطرات خدمت