سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

عکس از مسعود نوذری

روپوش همیشگی کنار می‌رود و ضریح، شال مشکی بر سر می‌کند. پرچم سبز گنبد پایین می‌آید و پرچم سیاه سربرمی‌افرازد. نقاره‌خانه از نواختن بازمی‌ایستد تا کوس عزای حسین(ع) برپا شود. و کتیبه‌های عزای محرّم، مُحرِمان سیاه‌پوش را مَحرم حرم امام رضا(ع) می‌کنند و بانگ برمی‌آورند:

آفرینش ز غبار قدم توست حسین(ع) 

آسمان سایه‌نشین علم توست حسین(ع)

سفر عشق بنازم که در این راه خطیر

طفل شش‌ماهه‌ی تو هم‌قدم توست حسین(ع) 

بر حسین(ع) گریه کن

مشهد و حرم امام رضا(ع) باید هم سهم گریه‌اش بیش از دیگر قطعات خاک خدایی این سرزمین باشد، که امام رضا(ع) گریه‌کُن جدش حسین(ع) بوده و شیعه را به گریه بر اباعبدالله(ع) سفارش کرده است. با درآمیختن یاد محرم و امام رضا(ع) یاد جمله‌ای معروف از آقایمان می‌افتم که این روزها و همیشه در طلیعه‌ی روضه‌ها زیاد به گوشمان می‌خورد: «پسر شبیب! اگر می‌خواهی بر چیزی گریه کنی، بر حسین‌بن‌علی‌بن‌ابی‌طالب علیهم‌السلام گریه کن.» دنبال اصل روایت که می‌گردم، به «عیون‌اخبارالرضا»ی شیخ صدوق(ره) می‌رسم که از روضه‌ی خصوصی امام رضا(ع) برای «ریّان‌بن‌شبیب»، آن هم در اولین روز محرم، می‌گوید: «... او را مثل گوسفندی سر بریدند و همراه او هجده تن از اهل‌بیتش را کشتند که در زمین مانند آن‌ها نبود.»

ساده و بی‌ریا

سفارش نوشتن این چند خط وقتی به دستم می‌رسد که نه فرصتی است برای مطالعه و تفکر و نه جایی خالی برای مشاهده‌ی دقیق حال‌واحوال زائران محرّمی امام غریب. از روزنامه یک‌راست راهی حرم می‌شوم و دل را به دست آقا می‌سپارم تا در سایه‌ی خدمت هفتگی به آستانش، هرچه خود می‌داند برای این نوشتار روزی‌ام کند. کاری از دستم برنمی‌آید جز این‌که رفت‌وآمد زائران عزادار را از نظر بگذرانم و این بار بیش از همیشه در حالاتشان دقیق شوم. زائران، یا در قالب دسته‌های عزادار وارد حرم می‌شوند، یا در پی دسته‌ها به راه می‌افتند و بر سینه می‌زنند، یا که تک‌تک و خانوادگی هم با لباس عزا به حرم آمده‌اند.

چیزی که در همه‌ی این عزاداری‌ها موج می‌زند، سادگی و بی‌ریایی است. در محرّم حرم امام رضا(ع)، راحت‌تر یقین می‌کنی که آقا دارد می‌بیندت و همین حس دیده‌شدن، اخلاص‌ها را بالا می‌برد. دیگر نیازی نیست که این هیأت صدایش را از آن هیأت بالاتر ببرد تا مردم به او توجه کنند. صاحب‌عزا اینجاست؛ دارد می‌بیند و اوست که مُهر قبولی می‌زند؛ دیگر چه جای جلب توجه دیگران؟

از دیگر نشانه‌های سادگی عزاداری‌های مردمی حرم، نبود طبل و سنج و علم و کتل است. فقط دست و سینه می‌بینی و گاهی زنجیر؛ خاکیِِ خاکی. گاهی شاید هیأتی از فلان شهر یا روستای مازندران را هم ببینی که عزادارانش دو قطعه چوب کوچک را در کف دست گرفته و بر هم می‌زنند و ارادت بی‌ریای خود را به محضر امام غریب می‌آورند. عزاداری آذری‌زبان‌ها هم که مثال‌زدنی است. شاید از آن‌همه مدح و مرثیه فقط معنای «حوسینیم وای، حوسینیم وای»شان را متوجه شوی، اما بعید است که ارادت خالصانه‌ی آن‌ها اشک به چشمت نیاورد. یا وقتی که می‌شنوی به آهنگ «خیمه‌ها می‌سوزد و شمع شب تار عزاست» می‌خوانند: «عطشان حوسین، عوریان حوسین/ عالم سنه گوربان حوسین»، روضه‌های کربلا را راحت مجسم می‌کنی.

در میان همین صحنه‌های زیبای اشک و ماتم، دو نوجوان را در بست شیخ طوسی(ره) می‌بینم که یکی شور می‌خواند و دیگری در زمینه‌اش «حسین، حسین» می‌گوید. از کنارشان رد می‌شوم و به نشانه‌ی همراهی و امید شراکت در ثواب مدیحه‌خوانی‌شان بر سینه می‌زنم. 

زیارت عاشورا

«پسر شبیب! اگر می‌خواهی بدون گناه به دیدار خدای عزّوجل بروی، حسین(ع) را زیارت کن.»

این روزها انگشتان زائران امام رضا(ع) در میان صفحات کتاب‌های سبز و گاه سرمه‌ای‌رنگ «منتخب ادعیه و زیارات»، علاوه بر زیارت‌های جامعه‌ی کبیره و امین‌الله، دنبال زیارت عاشورا هم می‌گردند و به یاد «هرکی که کربلا می‌ره، از حرم رضا می‌ره»، دلشان را از صحن‌وسرای امام هشتم، راهی کربلای حسین(ع) می‌کنند: «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسول‌الله»

و در کنار آن‌همه سلام به آستان مقدس اباعبدالله(ع)، بر دشمنان ایشان هم لعن می‌فرستند و به بهانه‌ی «اسلام دین رحمت است»، عبادتی به نام «تبرّی» را از یاد نمی‌برند. این‌جا حرم امامی است که صدای سفارش‌هایش به ریان‌بن‌شبیب هنوز در دلمان زنده است: «پسر شبیب! اگر می‌خواهی همراه پیامبر(ص) در غرفه‌های بهشت جای بگیری، قاتلان حسین(ع) را لعنت کن.»

می‌کُشی مرا حسین(ع)

قرار گذاشته‌ام بعد از ساعت خدمت، «سکندره» را ببینم؛ خواهر زیارت‌اولی پاکستانی که از دانشگاه «هاروارد» آمریکا مدرک کارشناسی ارشد آموزش‌وپرورش دارد و دوستی با «سید منصورعلی رضوی» که او هم محرّم حرم امام رضا(ع) را درک کرده، من را با او آشنا کرده است. سکندره امسال از غربت عزاداری در میان دشمنان اهل‌بیت(ع) به جوار امن امام رضا(ع) پناه آورده است و پس از زیارت، همراه من به مجلس کوچک و بی‌ریای مادربزرگ می‌آید تا به زبان خودش با حسین(ع) درددل کند. یقین دارم با این‌که به قول خودش نیمی از روضه‌ها و اشعار مجلس عزا را متوجه شده، در این یک عبارت با ما و همه‌ی عاشقان کربلا همراه و هم‌نواست که: «می‌کشی مرا حسین(ع)».

بیا نگار آشنا

شب غمم سحر نما

مرا به نوکریّ خود

شها تو مفتخر نما

ای گل وفا حسین(ع)

معدن سخا حسین(ع)

می‌کُشی مرا حسین(ع)

پ.ن. 1. خیلی‌خیلی عذرخواهم بابت این‌که نتوانستم در ایام دهه‌ی اول محرم، در این محفل پذیرای عاشقان امام رضا علیه‌السلام باشم. می‌بینید که هنوز هم نرسیده‌ام این‌جا را سیاه‌پوش کنم.

2. این نوشته در روزنامه‌ی قدس




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: مناسبت‌ها
به‌تاریخ یکشنبه 91/9/12 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم