سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

چند لحظه بعد از بیرون آمدن از حرم امام رضا علیه‌السلام و شکر خدا و تشکر از آقا به خاطر توفیق خدمت این هفته، صندلی اول اتوبوس خط دوازده، مرکب بازگشتم به خانه شده بود که چشمم به جوانی در صندلی کنارم افتاد که داشت با بیانی خیلی شیک و باکلاس به یک خانم زائر آدرس می‌داد: «تا چهارراه خیام بالای بیست ایستگاه مانده است.» با یک حساب سرانگشتی دستم آمد که نباید تا چهارراه خیام این‌همه فاصله باشد. به جوان گفتم: «فکر نکنم بیست ایستگاه مانده باشد.» با اعتمادبه‌نفس کامل گفت: «چرا آقا. بیا بشماریم.» «چهارراه شهدا، میدان شهدا»ی من را قطع کرد و قاطع گفت: «نه آقا! الآن خودم برایتان می‌شمارم: یک، دو، سه ... هشت. هشت‌تاش را که من شمردم». گفتم: «ولی تا بیست‌تا هنوز خیلی مانده!» جواب داد: «نه دیگر! نُه، ده، یازده. یازده‌تاش را که من شمردم. حتماً بالای بیست‌تاست.» پاپیچش نشدم، به‌ویژه وقتی که از رفتارهای بعدی‌اش فهمیدم اساساً تعادل درست‌وحسابی ندارد.

با خودم ایستگاه‌ها را یکی‌یکی، و محض احتیاط دو-سه بار، شمردم و دیدم با احتساب نقاطی که راننده از سر لطف، شاید خارج از ایستگاه هم نگه دارد، تا مقصد آن خانم زائر، دوازده ایستگاه فاصله است. با خودم گفتم: «اگر آن خانم بر اساس حرف این آقا خیالش راحت باشد و چند ایستگاه بعد از مقصد پیاده شود، آن هم این موقع شب، تکلیفش چیست؟» دیدم بعضی‌ها چه راحت آدرس عوضی می‌دهند و یادم آمد از کسانی که در عرصه‌ی معارف هم آدرس عوضی می‌دهند و خیلی از مردم باور می‌کنند.

آدرس عوضی می‌دهند ها! حتی در چندقدمی حرم امام رضا(ع)؛ حتی توی حرم امام رضا(ع)!




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ سه شنبه 91/9/14 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم