معرفت کربلا مرز جغرافیایی و دینی و فرهنگی نمیشناسد. هرکس خود را در مسیر نسیم معرفت کربلا قرار دهد، به فراخور حال خود از برکات آن بهرهمند خواهد شد، حتی اگر «فرانک جولیان گِلی» (Frank Julian Gelli) باشد؛ کشیش انگلیسی که در آستانهی عاشورای امسال دریافتهای خود را از کربلا به نگارش درآورده است تا باز هم به یادمان بیاورد که «این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست».
شهادت حسین(ع) افسانه نیست
«پدر! وقتی امام حسین(ع) کشته شد، فرشتهها گریه کردند.» این را مسلمانی مذهبی به نام «حسن» در بیروت به من گفت و ادامه داد: «شهادت او ابلاغ یک پیام بود. جبرئیل، فرشتهی وحی، این خبر را هنگام ولادت حسین(ع) به جدش حضرت محمد(ص) داد.» حسن باز ادامه داد: «پیامبر(ص) شب شهادت امام(ع) به دیدار او آمد و از شهادت قریبالوقوع او خبر داد. شهادت او مقدر شده بود...» حسن آشکارا متأثر شد. اشک بر صورت نحیفش به راه افتاد. روایات بیشتری از کربلا نقل کرد. یکی از این روایات شگفتانگیز، داستان «وهب کلبی» بود، مردی مسیحی که در کربلا در دفاع از حسین(ع) به میدان رفت و شهید شد: چه داستان دلکشی!
وفات حسین(ع) در صحرای عراق در نبرد کربلا افسانه نیست، حقیقت است. شهادتی تقریباً اجتنابناپذیر، با احتساب نابرابری بین یاران او - 50 مرد به اضافهی زنان و کودکان - و دشمنانش، لشکری 5 هزار نفره. نتیجه، قتلعامی فجیع و شکستی سنگین بود. تفصیل این فاجعه، دلخراش است: جسم بیجان امام(ع) مورد هتک حرمت قرار گرفت، برهنه شد، پایمال سم اسبان قرار گرفت و سرش از بدن جدا گردید. با این وجود، پیروز واقعی کربلا در سال 680 میلادی که بود؟
نمایندهی رنج مظلومان
«هیو کِنِدی»، مورخ انگلیسی، از احساس بسیاری از مسلمانان سخن میگوید که عقیده دارند نوهی محبوب پیامبر(ص) «به دست نیروهای ظلم و کفر، وحشیانه به قتل رسید». از آن پس، تحقیرشدگان، مظلومان و اهانتدیدگان امت، تودهی مردم در اسلام، حسین(ع) را نمایندهی رنجهایشان میدانند و امید رستگاری از طریق او دارند. اما تقریباً دل هیچکسی برای دشمنان او، سلطنت بنیامیه در شام، نمیتپد.
توکل؛ کلید مسألهی کربلا
حسین(ع) به دعوت مردم کوفه که خواهان رهبری او بودند، در راه کوفه در عراق بود. دیگران، آدمهای محتاط، نسبت به رفتن او هشدار داده بودند؛ «فرزدق» شاعر گفته بود: «کوفیان دمدمی و غیرقابلاعتمادند. حتی اگر دلشان هم با تو باشد، شمشیرهایشان با تو نیست.» دیگری نصیحت کرده بود که «حداقل زنان و کودکان را با خود نبر». هیچیک از آنان نتوانسته بود پسر فاطمه(س)، دختر محمد(ص)، را از تصمیم خود منصرف کند. چرا؟ توکل کامل به خدا که در جبههی اهل حق است؛ این پاسخ مسأله است. بنابراین حسین(ع) و همراهانش از مرگ در راه هدفی بهحق نمیترسیدند.
خلیفهی دمشق، یزید بود؛ پسر معاویه، حاکم سوریه. مردی که پس از ترور علی(ع)، پدر حسین(ع)، خلیفه شده بود. معاویه با آن مکر و حیلهگری بسیار، به خاندان اشراف تاجرپیشه و ذینفوذ مکه تعلق داشت. پدرش ابوسفیان دشمن کینهتوز محمد(ص) بود. مادرش، هند، نیز زنی بدنام است. او بهشدت از پیامبر(ص) نفرت داشت و دستور داد عمویش حمزه(ع) را با نیزه بکشند و سپس جگر او را به دندان کشید - عجب زن بدکاری! با این حال، پس از فتح مکه، همهی اینها اسلام آوردند. فتوحات وسیع اعراب، قدرت و ثروت زیادی - در حد یک امپراتوری عظیم - برایشان به ارمغان آورد. قبایل صاحبامتیاز مکه مصصم بودند که این ثروت بادآورده را از دست ندهند.
خلافت در آغاز موروثی نبود، اما معاویه میخواست سلطنت را در خاندان خود موروثی کند. مشروعیت یا حرمت این خواسته در اسلام را به مسلمانان واگذار میکنیم، اما بیتردید معاویه بسیاری از مردم را وادار کرد که خلافت پسرش یزید را به رسمیت بشناسند. فقط حسین(ع) و تعداد اندکی دیگر از بیعت سر باز زدند و سکوتی بزرگوارانه و در عین حال، تحقیرآمیز در پیش گرفتند. خلیفهی متکبر کسی نبود که این رفتار را از یاد ببرد.
تعزیه من را به خلسه برد
در سراسر جهان وسیع اسلام، ده روز اول این ماه، محرّم، را ایام عاشورا مینامند. این چند روز برای شیعیان موسم یادآوری، گریه و عزاداری در سوگ شهدای کربلاست. تئاتر در فرهنگ و سنتهای عرب جایی ندارد، اما در گشوهوکنار، تعزیههایی در محرم بهروی صحنه میروند و مصیبتهای تلخ امام(ع) و یارانش را به تصویر میکشد. این نمایشها هرچند ساده و آماتوری هستند، اما بیننده را بهشدت تحتتأثیر قرار میدهند. من با دیدن این تعزیهها احساس فرو رفتن به خلسهای عمیق کردم. تنها احساس من، در کسوت یک مسیحی، احساس حضور در فضایی خاص و میلی تقریباً ملموس به انتقام بود. پس از آن، کلمات سودمند «پولس» در ذهنم نقش بست: «ای محبوبان! انتقام خود را مکِشید، بلکه خشم را مهلت دهید، زیرا مکتوب است "خداوند میگوید که انتقام از آنِ من است، من جزا خواهم داد".»
کربلا نبردی معنوی بود
در کربلا چه گذشت؟ اهمیت آن چیست؟ در یک سطح، واقعهی کربلا اوجگیری یک جنگ قدرت بود. چهکسی باید بر مسلمین حکومت کند؟ حسین(ع) یا یزید؟ فرزندان پیامبر(ص)، علی(ع) و فاطمه(س) یا فرزندان ابوسفیان و هند؟ (نمیتوانم از این زنوشوهر خبیث بدون مجسم کردن «مایکل آنسارا» و «ایرنه پاپاس»، بازیگران هالیوودی نقش ابوسفیان و هند در فیلم فاخر «محمد رسولالله» یاد کنم.) البته شیعیان مؤمن، این نبرد را فراتر از سطح انسانی و زمینی آن میدانند. کربلا واقعهای مقدرشده در آسمان، نبردی معنوی، جلوهی زمینی نبردی جهانی میان خیر و شر بود. کربلا زیر پوشش نگاه تاریخی صِرف، بهاندازهی «واترلو» و «استالینگراد» در حوزهی غیردینی هیبتآور و تعیینکننده است. یا، به قول دوست مسلمانم حسن، مثل نبرد موسی(ع) با فرعون.
پرچم دشمنان حسین(ع) در جنگ سوریه
کربلا حادثهای خونین، دیریاب و بیگانه برای غرب مادی و بیروح است؟ شاید زمانی چنین بود، ولی دیگر چنین نیست. کاملاً محسوس است که اقلیتهای مسلمان، که حالا واقعیتی قاطع و دائمی در اروپا هستند، تحتتأثیر احساسات قدیمی به جنبوجوش درآمدهاند. جنگ داخلی در سوریه - بر درواز? اروپا، اگر ترکیه را اروپایی بدانیم - تا حدی میان گروههایی درگرفته است که پرچمهایشان همان پرچم دشمنان حسین(ع) در کربلاست. امروز شیعیان در سراسر جهان اسلام، هر روز گرفتار حملات تروریستی بیپایان هستند. مصیبتها در ایام عاشورا بالا خواهد گرفت.
پ.ن. این نوشته در روزنامه قدس
موضوعات مرتبط:
برچسبها: مناسبتها