آقای مهربانمان امام رضا(ع) که هم? میراث مدینه را به خراسان آورده است، روزی دست دلها را گرفت و به مدین? سالهای اول هجرت برد؛ به مسجدالنبی(ع)، پای روایت امیرالمؤمنین علی(ع):
ماه رمضان در راه بود. پیامبر رحمت(ص) که کم زیاد میگفت، بر منبر بالا رفت و این بار، زیاد گفت. زیاد گفت از فضیلت و برکت ماه خدا: «مردم! ماه خدا به شما رو کرده است، با برکت و رحمت و مغفرت ... ماهی که شما را در آن به ضیافت خدا خواندهاند و شما را از اهل کرامت او قرار دادهاند ... پس با نیتهای صادق و دلهای پاک از خدایتان بخواهید که به روز? این ماه و تلاوت کتابش موفقتان بدارد که بدبخت کسی است که در این ماه بزرگ، از بخشایش الهی محروم بماند.»
ماه رمضان در راه بود. امیرالمؤمنین(ع) از پای منبر رسولالله(ص) برخاست و پرسید: «یا رسول الله! برترین اعمال در این ماه چیست؟» پیامبر(ص) پاسخ داد: «یا اباالحسن! برترین اعمال در این ماه، پرهیز از محرّمات الهی است.» این را فرمود و گریست. امیرالمؤمنین(ع) پرسید: «گریهتان از چیست؟» فرمود: «از آنچه در این ماه بر سرت میآید. گویا میبینم که تو در نمازی و شقیترین مردم از اولین و آخرین، ضربهای بر فرقت فرود میآورد که محاسنت از آن خضاب خواهد شد.» دلنگرانی علی(ع) را ببینید: «در آن هنگام دینم بهسلامت خواهد بود؟» فرمود: «بهسلامت خواهد بود.» و فرمود: «یا علی! هرکس تو را بکشد، مرا کشته است، و هرکس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است، و هرکس تو را دشنام دهد، مرا دشنام داده است، چون تو از منی؛ مانند خودم. وجود تو از وجود من است و طینت تو از طینت من...»
*****
ماه رمضان بود. و قرآن، تمام و کمال، بر دامان مهربان قلب نازنین پیامبر(ص) متولد شد. و قرآن لب به سخن گشود: «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»؛ ما قرآن را در شب قدر فرو فرستایم. و امام صادق(ع) فرمود: «شب قدر»، فاطمه(س) است. و فرمود: «ملائکه» در اینجا یعنی مؤمنانی که عِلم آلمحمد(ص) را با خود دارند. و فرمود: «روح»، روحالقدس است و روحالقدس، فاطمه(س). و فرمود: «حَتّی مَطلَعِ الفَجرِ» یعنی تا روزی که قائم(عج) قیام کند.
*****
ماه رمضان بود. و علیبنالحسین(ع) به ابوحمزه درس سَحَرخوانی میداد و صحیفه را میگریست و هم توفیق نماز و روز? پاکیزهاش را از خدا میخواست و هم: «اَنْ نُراجِعَ مَنْ هاجَرَنا، وَ اَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنا، وَ اَنْ نُسالِمَ مَنْ عادانا، حاشى مَنْ عُودِىَ فیکَ وَ لَکَ، فَاِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذى لا نُوالیهِ، وَ الْحِزْبُ الَّذی لا نُصافیهِ.»؛ با آنکس که با ما قهر کرده آشتى کنیم، و با کسى که به ما ستم کرده به انصاف درآییم، و با دشمنمان مدارا کنیم، مگر آنکه دشمنى با او به خاطر تو و در راه تو بوده، زیرا او دشمنى است که هرگز با وى دوستى نکینم، و حزبى است که دل با او صاف نداریم.
*****
ماه رمضان بود. و حسین(ع) روزه بود، در ماه رمضان سال 60 هجری، یک ماه و اندی پس از خروج از مکه در بیستوهفتم رجب، روزی که مدینه را برای عمر? مفردهای ترک کرد که قرار بود در کربلا به اوج برسد. و زینب(س) روزه بود. و عباس(ع) روزه بود. و رباب(س) روزه بود. و شاید طفل شیرخوارش هم، تا تمرینی باشد برای روض? روز? چندروز? جگرسوز کربلا.
*****
ماه رمضان بود. و صدای زمزم? دعای افتتاح میآمد: «اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَ اَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ»؛ خدایا! به درگاهت آرزوی دولتی کریمه را داریم که با آن اسلام و اهلش را بزرگی بخشی، و نفاق و اهلش را به ذلت کشانی.
و نالههای ندبه با آرزوهای افتتاح در هم میآمیخت: «اَینَ الاَقمارُ المُنیرَةُ»؛ کجایند ماههای تابان؟
ماه رمضان بود. و بهار قرآن بود. و بهار قرآن، سرسبزیِ تمام را به خود ندید و نخواهد دید تا روزی که احیاگر قرآن بازگردد: «اَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لاِِحْیاَّءِ الْکِتابِ وَ حُدُودِهِ»؛ کجاست آنکه امید داریم به آمدنش تا کتاب خدا و حدود آن را جانی دوباره بخشد؟
ماه رمضان بود. و در این ماهِ ماه، در این ماهِ ماههای تابان، مُشتی شبپر? کورچشم میپنداشتند که میتوان نور خدا را در شهادتخان? علی(ع) و حسین(ع) و عدالتخان? مهدی(عج) خاموش کرد.
موضوعات مرتبط:
برچسبها: مناسبتها