سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ


عکس تزئینی است
قبل از رفتن به حرم برای خدمت هفتگی، وارد بازار ... شدم تا به رسم تقریباً همیشگی، جیب‌هایم را پر از شکلات کنم برای زائرانی که با همین مهربانی ناقابل، سرشار از شکر و شادی می‌شوند و دلشان با امام رئوف بیشتر گره می‌خورد. شکلات‌ها را به‌دقت بررسی می‌کردم تا مبادا جنس نامرغوب، کام زائر امام رضا علیه‌السلام را بیازارد. صاحب‌مغازه که از دقت من ناراحت شده بود، مشهدی‌بازی درآورد و لهجه‌ی شیرین‌مان را به این طعنه آلود: «حالا چند تُن مِخِن حاج آقا؟»
 با دل‌خوری شکلات را سر جایش انداختم و بیرون آمدم. در دلم خطاب به آن مغازه‌دار گفتم: «این شکلات قرار بود لبخندی بر لبان زائر آقا بنشاند. چند تُن توفیق داشت نصیبت می‌شد؛ خودت نخواستی!»
در همین حال‌وهوا:



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ یکشنبه 91/3/7 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم