سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

معمولاً صدای گریه‌ی بچه‌ها در حرم امام رضا علیه‌السلام مسیر خادمان حضرت را به سمت صدا تغییر می‌دهد تا با درآوردن شکلاتی از جیب، کودک را آرام کنند. اما گریه‌ی آن‌روز در بست شیخ بهاءالدین(ره) شدیدتر از همیشه بود؛ دخترک مادرش را گم کرده بود و فریاد می‌زد: «مامانی! مامانی!» شکلات را به دخترک دادم و آرامش کردم. چند لحظه‌ بیشتر نگذشته بود که مادرش پیدا شد. با خودم فکر کردم: «اگر دخترک مادرش را گم نکرده و گریه نمی‌کرد، شاید اصلاً متوجه‌اش نمی‌شدم و شکلاتی هم به او نمی‌دادم. شاید گاهی خدا می‌خواهد به‌مان شکلات بدهد که به دردوغمی مبتلایمان می‌کند!»

در همین حال‌وهوا:

چند تُن توفیق!




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ چهارشنبه 91/12/16 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم