سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

امروز، با این‏که دوشنبه‏ بود و روز پر زدن من تو حرم آقا، روز تلخی بود؛ چون به خاطر عمل جراحی که داشتم، نه خودم تونستم خدمت امام رضا علیه‌السلام باشم و نه خانومم، که این چند روز باید مثل یه بچه تر و خشکم کنه.
اما از دیروز بگم که قبل از رفتن به بیمارستان، صبح زود با هم رفتیم حرم. رفتم طرف ضریح و چون فرصت نبود، شروع کردم به خوندن «امین الله». این بار، حمّال حاجات دیگران نبودم و پرونده‌ی خودمو برده بودم خدمت آقا که نظر لطفی بکنه. از فرازهای اول این زیارت زیبا گذشتم تا رسیدم به قسمتی که امام سجاد (ع)، معلّم امین الله به ما شیعه‏ها، گونه‏ی مبارکشو روی قبر مطهّر امیر المؤمنین (ع) می‏ذاره و از خدا حاجت می‏خواد:
اللّهم فاجعل نفسی مطمئنّة بقدرک، راضیة بقضائک ...
در اوج گریه و توسل، این دو تا جمله عجیب آرومم کرد. حاجتمو با الحاح می‏خواستم، اما می‏گفتم: خدایا! منو به قضا و قدر خودت راضی و آروم کن. هر چی شد، شد.   
بی‏خود نیست وقتی از حرم بیرون می‏آی، احساس آرامش و سبکی و راحتی می‏کنی. این‏جا حرم امام رضاست؛ آرامشگاه. 




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ دوشنبه 87/7/22 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم