کبوتر حرم خاطرات خدمت در حرم امامرضا علیهالسلام
|
|
بهتاریخ پنج شنبه 89/9/25 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه بهتاریخ پنج شنبه 89/9/25 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه از خیمه می بینم حسینم را غریب از دست او امضا بگیر غریب من! حسین حسین، غریب من! حسین حسین، غریب من! حسین حسین، غریب من! حسین حسین حالا که وقت امتحان کربلاست غرق امیدم می کنید غریب من! حسین حسین ... موضوعات مرتبط: بهتاریخ دوشنبه 89/9/22 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه این نوحه ها همین امسال روزی م شد و متأسفانه فرصت نکردم تا حالا روی وبلاگ بذارم. وزن نوحه جوریه که راحت می شه روش آهنگ گذاشت. با این حال، هر وقت مشکلات فنی برطرف شد، آهنگ (سبک) مورد نظر خودم رو هم می ذارم، ان شاء الله. اگه خوندید و اشکی جاری شد، من رو هم سهیم کنید. از انتهای یک بیابان خموش این صحنه تا محشر به پاست واغربتا به کربلا، وا غربتا به کربلا، واغربتا به کربلا، وا غربتا به کربلا این جا ببوسد خنجری را حنجری تا بلکه برخیزد حسین (ع) واغربتا به کربلا ... موضوعات مرتبط: بهتاریخ دوشنبه 89/9/22 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه
صدای زنگ کاروان می آد. کاروانی که از مدینه به سمت مکه حرکت کرده بود، حالا توی راه کوفه ست. قافله سالار، آقای غریبیه که توی راه مدام روضه ی سر بریده ی حضرت یحیی (ع) رو می خونه. (1) حالا دیگه از شهادت مسلم و هانی هم باخبر شده. کم کم بوی شهادت داره به مشام می رسه. تا این که به سرزمینی رسیدند که حر دیگه اجازه نداد جلوتر برند. بعضی ها گفته ند اسب امام (ع) دیگه حرکت نکرد. هفت بار اسبش رو عوض کرد، ولی هیچ کدومشون تکون نمی خوردند. (2) آقا پرسید: اسم این سرزمین چیه؟ پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست این خاک بوی تشنگی و گریه می دهد دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح تا اسم کربلا اومد، اباعبدالله (ع) از «کرب» و «بلا» خبر داد. توفان وزید در وسط دشت ناگهان توفان وزید قافله را برد با خودش فرمود: پیاده شید؛ به خدا قسم خون ما همین جا به زمین می ریزه. حرمت ما رو همین جا از بین می برند. بعد از زبان رسول الله (ص) و امیرالمؤمنین (ع) روضه ی خودش رو خوند. (4) مسافران بهشت بلا! بلا اینجاست مسیر کعبه و کرب و بلا به سعی گذشت برون شدید گر از خانه ی خدا چه زیان تن لطیف شما قطعه قطعه روی زمین از حالا زینب کبری (س) دیگه باید تمرین جدایی کنه؛ باید خودش رو برای سرپرستی زنان و کودکان اسیر آماده کنه: لحظه ای دنیا ندیده آرمیدن های من می رسم تا کربلا با محمل بارانی ام نیزه و شمشیرها آماده ی مهمانی اند سایه ام پیدا نبود عمری ولی این جا ببین یادگار مادرم! آن روز می آید چه زود با همه می آیم و تنها از این جا می روم داغ ها را یک تنه تا به قیامت می برم پ.ن. 1. مناقب، ج 4، ص 85 2. الدمعة الساکبة، ج 4، ص 254 4. الاخبار الطوال، ص 252؛ الدمعة الساکبة، ج 4، ص 254 5. علیرضا لک موضوعات مرتبط: بهتاریخ سه شنبه 89/9/16 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه برگه رو جلوم گذاشت که: امضا کن؛ کشیک فوقالعادهی محرم امسال، روز تاسوعا، ساعت 6 صبح تا 2 بعد از ظهر. امضا کردم، خوشحال از اینکه تاسوعای امسال در خدمتش هستم. ولی این فقط امضای من بود؛ بیهیچ ارزشی و تأثیری در عالم. آیا خود امام رضا علیهالسلام هم امضا میکنند؟ تا امضای ایشون نباشه، میتونم ضمانت کنم که روز تاسوعا توی حرم باشم؟ موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ سه شنبه 89/9/16 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه
السلام علیک یا ابا عبدالله، و علی الارواح التی حلّت بفنائک، علیک منّی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین، و علی علیّ بن الحسین، و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین. الحمد لله! نمردیم و یه بار دیگه توفیق شد توی هوای محرم نفس بکشیم: شکر خدا که شد حرمم خیمه ی غمت عشقت مرا برای حسینیه آفرید توی این غوغای آخرالزمان، کجا رو بهتر از روضه های شما دارم؟ جایی به غیر گوشه ی هیئت نمی روم هیچ آشیانه امن تر از خیمه ی تو نیست این اشک و روضه ها رو تا دم مرگ از ما نگیر: روزی که اشک روضه نیاید ز دیده ام روضه ی کربلا سنگینه؛ نمی شه بی مقدمه از مصائب اباعبدالله (ع) حرف زد. اگه می خوای کربلا بری، اول از کوفه شروع کن. توی مسجد کوفه که پا می ذاری، غربت امیرالمؤمنین (ع) برات تداعی می شه. جلوتر که بری، از گوشه ی مسجد دری به حرم مسلم بن عقیل (ع) باز می شه؛ همون آقایی که برای نوکری حسین (ع) سنگ تموم گذاشت. این قدر عظمت داشت که ابا عبدالله (ع) در جواب نامه های مردم کوفه نوشت من «برادر و پسر عمو و فرد مورد اعتمادم» رو می فرستم که من رو از اوضاع شما باخبر کنه. (1) روضه ی مسلم بن عقیل (ع)، باب ورود به روضه های کربلاست. هجده هزار نفر از مردم با مسلم (ع) بیعت کردند. اما همین که پای تهدید و تطمیع ابن زیاد ملعون وسط اومد، همه کنار کشیدند. نماز مغرب فقط سی نفر پشت سرش بودند. همون چند نفر هم بعد نماز رهاش کردند. (2) در سلام نماز مغرب بود هیچ کس پا به پاى او غیر از مهمونی شیرزن کوفه هم یه شب بیشتر دووم نیاورد. از روی دیوارهای خونه ی «طوعه» به طرف مسلم (ع) سنگ پرتاب می کردند: بالا گرفت بر من دلخون چه کارها مهمان متاع رایج بازار کوفه است مسلم برای زینب تو گریه می کند سفیر سید الشهدا (ع) از شهادت ترسی نداره، تنها دلنگرونیش این بود که برای حسین (ع) نامه نوشته و گفته: آقا بیا. حالا هم توی دربار ابن زیاد برای نجات خودش خواهشی نکرد. بالاترین حاجتش این بود که به امام (ع) خبر بدن کوفه نیاد. (3) ولی افسوس: خواست تا نامه اى اجیر کند شرحى از حال ماوقع بدهد شاید سخت ترین مصیبت مسلم (ع) همینه که حسرت به دل موند و نتونست به امام (ع) خبر بده: کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم مرد این شهرم و بر پیرزنی مدیونم من نمی خواسته ام مایه ی دلواپسیِ تا بدهکاری خود را به همه پس دادم دیدم از مردم این شهر خریدارتری من در این خانه، تو در خانه ی خولی، تازه کاش می شد بنویسم کفنی برداری پ.ن. 1. الارشاد، ص 204 2. همان، ص 208 3. الفتوح، ج 5، ص 64 موضوعات مرتبط: بهتاریخ دوشنبه 89/9/15 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه بهتاریخ دوشنبه 89/9/15 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه عید غدیر - بزرگ ترین عید الهی - رو به همه تون تبریک می گم. امروز زیارت و عرض ارادت به حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام با زیارت «امبن الله» فضیلت داره. زیارتی کوتاه و بسیار پر محتوا که توی حرم امام رضا علیه السلام هم می خونیدش. از این فضلیت غافل نشید. من هم دارم می رم حرم امین الله بخونم. ان شاء الله به یاد همه تون هستم. موضوعات مرتبط: بهتاریخ پنج شنبه 89/9/4 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه خدایا! بعد از چند ساعت خدمت در حرم امام رضا علیهالسلام، این همهی دار و ندارمه که به درگاهت آوردم: یه مهر و تسبیح تربت که نمازم رو به واسطهی اونها قبول کنی، و یه چوبپر نوکری در خونهی آقا که شاید روز قیامت شهادت بده. به کرمت قبول کن. موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ سه شنبه 89/8/25 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه |