سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

با هیبت بی‌قرارها می‌آمد
از کوچه‌ی نیزه‌دارها می‌آمد
افتاد دو دست و علم و مشک، افسوس!
از دست عمو چه کارها می‌آمد ...




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ پنج شنبه 89/9/25 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

از تشنگی یکسان شده روز و شبش
«هل من مُعین» آورده در تاب و تبش
از آب تو چیزی نمی خواهد مگر
یک قطره تا لبّیک روید بر لبش

تفسیر استسقای او
تنهایی بابای او
آه ای فرات! آخر شدی
شرمنده ی لب های او

لای لای علی، لای لای علی (4)




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ پنج شنبه 89/9/25 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

از خیمه می بینم حسینم را غریب
ذکر لب خواهر شده «امّن یُجیب»
مادر بیا پادرمیانی کن که من
طاقت نمی آرم بمانم بی نصیب

از دست او امضا بگیر
امضای بی امّا بگیر
بهر دو قربانیّ من
اذن شهادت را بگیر

غریب من! حسین حسین، غریب من! حسین حسین، غریب من! حسین حسین، غریب من! حسین حسین

حالا که وقت امتحان کربلاست
چشمان من بر دست و شمشیر شماست
از شیرمردی در دل طفلان من

از جعفر طیار (ع) میراتی به جاست

غرق امیدم می کنید
مام شهیدم می کنید
پیش خدا روتان سفید
چون روسفیدم می کنید

غریب من! حسین حسین ...




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ دوشنبه 89/9/22 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

این نوحه ها همین امسال روزی م شد و متأسفانه فرصت نکردم تا حالا روی وبلاگ بذارم. وزن نوحه جوریه که راحت می شه روش آهنگ گذاشت. با این حال، هر وقت مشکلات فنی برطرف شد، آهنگ (سبک) مورد نظر خودم رو هم می ذارم، ان شاء الله. اگه خوندید و اشکی جاری شد، من رو هم سهیم کنید.

از انتهای یک بیابان خموش
آوای زنگ کاروان آید به گوش
در ازدحام تشنگان خار و خس
بر پا شده بازار مردی گل فروش

این صحنه تا محشر به پاست
آخر مگر این جا کجاست؟
این خاک سرخ لاله خیز
نامش زمین کربلاست

واغربتا به کربلا، وا غربتا به کربلا، واغربتا به کربلا، وا غربتا به کربلا

این جا ببوسد خنجری را حنجری
زهرا (س) بگیرد روضه ی آب آوری
زینب (س) می آید تا کند در کربلا
هم خواهری، هم مادری، هم رهبری

تا بلکه برخیزد حسین (ع)
شوری برانگیزد حسین (ع)
وای «از حرم تا قتلگه
زینب (س) صدا می زد حسین (ع)»

واغربتا به کربلا ...




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ دوشنبه 89/9/22 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

 

صدای زنگ کاروان می­ آد. کاروانی که از مدینه به سمت مکه حرکت کرده بود، حالا توی راه کوفه ­ست. قافله­ سالار، آقای غریبیه که توی راه مدام روضه­ ی سر بریده­ ی حضرت یحیی (ع) رو می­ خونه. (1) حالا دیگه از شهادت مسلم و هانی هم باخبر شده. کم کم بوی شهادت داره به مشام می­ رسه.

تا این که به سرزمینی رسیدند که حر دیگه اجازه نداد جلوتر برند. بعضی­ ها گفته­ ند اسب امام (ع) دیگه حرکت نکرد. هفت بار اسبش رو عوض کرد، ولی هیچ کدومشون تکون نمی­ خوردند. (2) آقا پرسید: اسم این سرزمین چیه؟

پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست
این سرزمین غم زده در چشمم آشناست
 

این خاک بوی تشنگی و گریه می دهد
گفتند غاضریه و گفتند نینواست
 

دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست
 

تا اسم کربلا اومد، اباعبدالله (ع) از «کرب» و «بلا» خبر داد.

توفان وزید در وسط دشت ناگهان
افتاد پرده دید سرش روی نیزه هاست
 

توفان وزید قافله را برد با خودش
شمشیر بود و حنجره و دید در مناست
(3)

فرمود: پیاده شید؛ به خدا قسم خون ما همین جا به زمین می­ ریزه. حرمت ما رو همین جا از بین می­ برند. بعد از زبان رسول الله (ص) و امیرالمؤمنین (ع) روضه­ ی خودش رو خوند. (4)

مسافران بهشت بلا! بلا اینجاست
به کوی یار رسیدیم، کربلا اینجاست

مسیر کعبه و کرب و بلا به سعی گذشت
خوش آمدید عزیزان من صفا اینجاست

برون شدید گر از خانه­ ی خدا چه زیان
رها کنید غم خانه را، خدا اینجاست

تن لطیف شما قطعه قطعه روی زمین
سر بریده­ی من نوک نیزه ها اینجاست

از حالا زینب کبری (س) دیگه باید تمرین جدایی کنه؛ باید خودش رو برای سرپرستی زنان و کودکان اسیر آماده کنه:

لحظه ای دنیا ندیده آرمیدن های من
سوخته از دست غم بال تپیدن های من

می رسم تا کربلا با محمل بارانی ام
بوی رفتن می دهد حتی رسیدن های من

نیزه و شمشیرها آماده ی مهمانی اند
وای از گودال و وای از داغ دیدن های من

سایه ام پیدا نبود عمری ولی این جا ببین
از حرم تا قتلگاه تو دویدن های من

یادگار مادرم! آن روز می آید چه زود
از ضریح حنجر تو بوسه چیدن های من

با همه می آیم و تنها از این جا می روم
مردنم آسان تر از این دل بریدن های من

داغ ها را یک تنه تا به قیامت می برم
می روی بر نیزه می بینی خمیدن های من
(5)

پ.ن.

1. مناقب، ج 4، ص 85

2. الدمعة الساکبة، ج 4، ص 254

3. مریم سقلاطونی

4.  الاخبار الطوال، ص 252؛ الدمعة الساکبة، ج 4، ص 254

5. علیرضا لک




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ سه شنبه 89/9/16 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

برگه رو جلوم گذاشت که: امضا کن؛ کشیک فوق‌العاده‌ی محرم امسال، روز تاسوعا، ساعت 6 صبح تا 2 بعد از ظهر. امضا کردم، خوشحال از این‌که تاسوعای امسال در خدمتش هستم.

ولی این فقط امضای من بود؛ بی‌هیچ ارزشی و تأثیری در عالم. آیا خود امام رضا علیه‌السلام هم امضا می‌کنند؟ تا امضای ایشون نباشه، می‌تونم ضمانت کنم که روز تاسوعا توی حرم باشم؟




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ سه شنبه 89/9/16 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

 

مرقد مطهر مسلم بن عقیل (ع) در مسجد کوفه

السلام علیک یا ابا عبدالله، و علی الارواح التی حلّت بفنائک، علیک منّی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین، و علی علیّ بن الحسین، و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین.

الحمد لله! نمردیم و یه بار دیگه توفیق شد توی هوای محرم نفس بکشیم:

شکر خدا که شد حرمم خیمه­ ی غمت
ماندم برای سینه زدن در محرّمت
 

عشقت مرا برای حسینیه آفرید
این سینه ام پر است ز آوای ماتمت

توی این غوغای آخرالزمان، کجا رو بهتر از روضه­ های شما دارم؟

جایی به غیر گوشه­ ی هیئت نمی­ روم
شاید که جان خسته شود خیر مقدمت

هیچ آشیانه امن­ تر از خیمه­ ی تو نیست
دفع بلا کنند مصیبات اعظمت

این اشک و روضه­ ها رو تا دم مرگ از ما نگیر:

روزی که اشک روضه نیاید ز دیده ام
مردن به از وبال شدن بر محرّمت

روضه­ ی کربلا سنگینه؛ نمی­ شه بی­ مقدمه از مصائب اباعبدالله (ع) حرف زد. اگه می­ خوای کربلا بری، اول از کوفه شروع کن. توی مسجد کوفه که پا می­ ذاری، غربت امیرالمؤمنین (ع) برات تداعی می­ شه. جلوتر که بری، از گوشه­ ی مسجد دری به حرم مسلم بن عقیل (ع) باز می­ شه؛ همون آقایی که برای نوکری حسین (ع) سنگ تموم گذاشت. این قدر عظمت داشت که ابا عبدالله (ع) در جواب نامه­ های مردم کوفه نوشت من «برادر و پسر عمو و فرد مورد اعتمادم» رو می­ فرستم که من رو از اوضاع شما باخبر کنه. (1) روضه­ ی مسلم بن عقیل (ع)، باب ورود به روضه­ های کربلاست.

هجده هزار نفر از مردم با مسلم (ع) بیعت کردند. اما همین که پای تهدید و تطمیع ابن زیاد ملعون وسط اومد، همه کنار کشیدند. نماز مغرب فقط سی نفر پشت سرش بودند. همون چند نفر هم بعد نماز رهاش کردند. (2)

در سلام نماز مغرب بود
مسجد از ازدحام، خالى شد

واژه‏ هاى کلام مردم شهر
از علیک السلام، خالى شد

هیچ کس پا به پاى او غیر از
سایه از پشت سر نمى‏آمد
روشنایى خانه‏ ها رفتند

سایه‏اش هم دگر نمى‏آمد

مهمونی شیرزن کوفه هم یه شب بیشتر دووم نیاورد. از روی دیوارهای خونه­ ی «طوعه» به طرف مسلم (ع) سنگ پرتاب می­ کردند:

بالا گرفت بر من دلخون چه کارها
صیاد من شدند تمام شکارها

مهمان متاع رایج بازار کوفه است
کسب حلال نیست در این رشوه خوارها

مسلم برای زینب تو گریه می­ کند
پیشانی­ ام شکسته در این کوفه بارها

سفیر سید الشهدا (ع) از شهادت ترسی نداره، تنها دل­نگرونی­ش این بود که برای حسین (ع) نامه نوشته و گفته: آقا بیا.

حالا هم توی دربار ابن زیاد برای نجات خودش خواهشی نکرد. بالاترین حاجتش این بود که به امام (ع) خبر بدن کوفه نیاد. (3) ولی افسوس:

خواست تا نامه‏ اى اجیر کند
به سوى کاروان، نشد که نشد

شرحى از حال ماوقع بدهد
به امام زمان، نشد که نشد

شاید سخت ترین مصیبت مسلم (ع) همینه که حسرت به دل موند و نتونست به امام (ع) خبر بده: 

کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم

مرد این شهرم و بر پیرزنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم

من نمی خواسته ام مایه ی دلواپسیِ
معجر زینب کبری شوم؛ انگار شدم

تا بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه­ ی یک شهر بدهکار شدم

دیدم از مردم این شهر خریدارتری
علت این بود اگر یوسف بازار شدم

من در این خانه، تو در خانه­ ی خولی، تازه
با تو همسایه­ ی دیوار به دیوار شدم

کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر، پیرهنی برداری
(4)

پ.ن.

1. الارشاد، ص 204

2. همان، ص 208

3. الفتوح، ج 5، ص 64

4. علی اکبر لطیفیان




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ دوشنبه 89/9/15 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

دل برگ خزان و دیده ها ابر بهار
آتش زده غم به خیمه ی صبر و قرار

یک مادر قد خمیده بر پا کرده ست
در هیئت درد، روضه ی قحطی یار




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ دوشنبه 89/9/15 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

السلام علیک یا امین الله فی ارضه

عید غدیر - بزرگ ترین عید الهی - رو به همه تون تبریک می گم. امروز زیارت و عرض ارادت به حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام با زیارت «امبن الله» فضیلت داره. زیارتی کوتاه و بسیار پر محتوا که توی حرم امام رضا علیه السلام هم می خونیدش. از این فضلیت غافل نشید. من هم دارم می رم حرم امین الله بخونم. ان شاء الله به یاد همه تون هستم.




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ پنج شنبه 89/9/4 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
رواق دار الولایه
خدایا! بعد از چند ساعت خدمت در حرم امام رضا علیه‌السلام، این همه‌ی دار و ندارمه که به درگاهت آوردم: یه مهر و تسبیح تربت که نمازم رو به واسطه‌ی اون‌ها قبول کنی، و یه چوب‌پر نوکری در خونه‌ی آقا که شاید روز قیامت شهادت بده. به کرمت قبول کن.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ سه شنبه 89/8/25 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم