سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
سلام
درباره ی بنر سمت راست بالای صفحه - جانم فدای حضرت هادی (ع) - فقط همین را بگویم که من و همه ی شیعیان، لحظات شیرین خواندن زیارت جامعه ی کبیره را مدیون این هادی مظلومیم.




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ چهارشنبه 90/3/11 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

برای نوکری که هفته‌ای چند ساعت به درگاه آقایی مهربان مثل امام رضا علیه‌السلام پناه می‌آورد، از دست دادن این توفیق - حتی برای یک هفته - سخت می‌شود و تنها مایه‌ی دل‌خوشی‌اش این است که هم‌زمان با ساعت‌های خدمت، در حرمی دیگر به سر ببرد و به گنبد و ضریحی دیگر چشم ارادت بدوزد.

حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

این هفته سختی دوری سراغم آمد و تنها آرام‌بخشم این شد که شب و روز میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در کنار حرم دخترش فاطمه معصومه علیها السلام به سر ببرم. در زیارت خواهر مولای مهربانمان سلام شما را هم رساندم و به یادتان بودم.




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ سه شنبه 90/3/3 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

قلبی شکست و دور و برش را خـــــــدا گرفت
                      نقاره می‌زنند ..... مریضی شفـــــــا گرفت
(رحمان نوازنی)



سلام و عذرخواهی بابت غیبت طولانی.

خواسته بودید درباره‌ی نقاره‌زنی در حرم امام رضا علیه‌السلام توضیح بدهم؛ چشم.

در بالای سردر بین صحن انقلاب (عتیق، کهنه یا همان سقاخانه) و بست شیخ حر عاملی (پایین‌خیابان)، بنایی هست به نام «نقاره‌خانه» که نقاره‌زنان حرم هر روز دو بار - حدود 20 دقیقه قبل از طلوع و غروب آفتاب - بالای آن می‌روند و با زدن نقاره، پایان وقت نماز صبح و عصر را اعلام می‌کنند. در اعیاد مذهبی و قبل از سحرهای ماه رمضان هم نقاره‌ی فوق‌العاده نواخته می‌شود. در هنگام بروز معجزاتی مثل شفا گرفتن بیماران هم نوای نقاره بلند می‌شود که این مورد را خودم تا به حال ندیده‌ام. در تمام دو ماه محرم و صفر و همچنین سایر ایام عزاداری هم که نقاره‌زنی تعطیل است.


من هم شنیده‌ام که همراه با نقاره‌زنی ذکرهایی مثل «یا امام رضا» یا «رضا رضا» می‌خوانند، ولی موقع نقاره‌زنی چنین صدایی شنیده نمی‌شود. شاید منظور این باشد که وزن نقاره‌زنی با این ذکرها هماهنگ است. برای توضیحات بیشتر درباره‌ی تاریخچه‌ی نقاره‌زنی در حرم، این جا را ببینید.


اما خاطره‌ی به‌یادماندنی خودم از نقاره‌زنی مربوط به شبی از شب‌های ماه مبارک رمضان می‌شود که توی بست شیخ حر عاملی(ره) مشغول نوکری بودم. نزدیک سحر باران تندی شروع به باریدن کرد. صدای بوسه‌ی قطرات باران بر سنگ‌فرش حرم با نوای نقاره‌ی سحری ترکیب زیبایی به وجود آورده بود که جان می‌داد برای فیلم گرفتن. حیف که شارژ گوشی‌ام تمام شده بود، وگرنه ریسک ثبت آن لحظات را به جان می‌خریدم تا شما را هم در این لذت شریک کنم.

و اما این هم نوای نقاره‌ی حرم آقا




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ یکشنبه 90/3/1 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

یک سال زمین به گرد رویت گردید
خورشیدِ اسیرِ ابر را گشت و ندید

افسوس که بی تو باز هم زندانی است
در تُنگ فراق، ماهی قرمز عید

بهارتان پر گل؛ عید فرج نزدیک؛ سال نو مبارک.

پ.ن. 1: با عرض پوزش از تأخیر چند روزه به خاطر گرفتاری ها و ...

پ.ن. 2: لحظه ی تحویل سال و روز اول سال نو در حرم به یادتون بودم. گزارش مفصلش به زودی ان شاء الله.




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ شنبه 90/1/6 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

به نام و یاد خدا روضه می‌کنم آغاز
که شور و حال عزا را خودش به ما داده‌ست
شب و سکوت و غم و بغض‌های نشکفته
فضای زمزمه تاریک و مجلس آماده‌ست

اگر چه یکسره در مجلس خرابه‌ی شام
حدیث یوسف و صحرا و گرگ می‌گویم
ولی ز داغ مدینه به سر زنان امشب
کمی ز قصه‌ی مادربزرگ می‌گویم

پدر برای من از مادری سخن می‌گفت
که مهر گرم رخش رنگ سرد نیلی خورد
برای ناله زدن بچه‌ها! همین کافی است
همین که مادرمان بی‌گناه سیلی خورد

اگر تجسمی از داغ کوچه می‌خواهید
به جسم کوچک و حجم غمم نگاه کنید
منم خلاصه‌ای از روضه‌های مادرمان
به روی نیلی و قد خمم نگاه کنید

دو چشم خونی بابا به نیزه می‌پرسد:
تو با کدام توان یار و یاورم شده‌ای؟
نگاه خسته‌ی عمه همیشه می‌گوید:
چقدر دخترکم! شکل مادرم شده‌ای!




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ سه شنبه 89/11/5 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

صحن گوهرشاد

هرکی از امام رضا علیه‌السلام فاصله بگیره، خودش رو «کسی» حساب می‌کنه و توهم برش می‌داره که واقعاً توی عالم، کاره‌ایه. مثل همین سایه‌ی مسجد گوهرشاد؛ روی نمای بیرونی ایوون که می‌افته، بزرگه و پر هیبت؛ اون‌قدر که سایه‌ی گنبدش از گنبد آقا هم بزرگ‌تر به نظر می‌رسه. اما یه‌ذره که می‌ره جلوتر، کوچیک می‌شه و سر به زیر.
آقا جون! هفته‌ای یه بار می‌آم نوکری‌ت که به شما نزدیک بشم و از «من، من» کردن‌های هرروزه‌م فاصله بگیرم. ولی باز هم یادم می‌ره و در پیشگاه شما، خودم رو «کسی» حساب می‌کنم. به خودت نزدیکم کن و از «خودم»، دور.




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ سه شنبه 89/10/7 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

ایها الناس!
گل احساس
زخمیه از این همه داس
همه زندگی شو کرده
تشنه لب، نذر گل یاس
عمو عباس

یه عموی باصلابت
خواسته مونو کرد اجابت
توی هُرم «العطش»ها
نتونست بیاره طاقت

ای خدا! دیگه شده دیر
نیومد صدای تکبیر
گمونم که ماهو چشم زد
چشم شور نیزه و تیر

جشم پرخون
مسک گریون
دو تا دست توی بیابون
باید از حالا بخونیم
روضه ی شام غریبون
با دل خون

«شب تاره
بی قراره
دلی که چاره نداره ...»

سبک نوحه




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ پنج شنبه 89/10/2 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

امشب جگر از داغ تو افروخته
چشم دلم بر یک بیابان دوخته
زآن سو می آید عطر سیبی از بهشت
پیچیده در بوی خیامی سوخته

شام غریبان آمده
زهرا (س) پریشان آمده
از پا حسین (ع) افتاده و
زینب (س) به میدان آمده

وا غربتا به کربلا (4)

امشب دگر خاموش آن گهواره است
هر کودکی در گوشه ای آواره است
باقی از آن سرو بلند علقمه
یک سو علم، یک سوی مشکی پاره است

کو اکبرم؟ کو اصغرم؟
کو قاسم نام آورم؟
کو آن عموی تشنه لب؟
آبی برایش آورم

وا غربتا به کربلا (4)

گر چه فتادی سر بریده، بی کفن
دیگر ز درد بی کسی ناله مزن
کی بند و زنجیر اسارت بگسلد
نور هدایت را از این یک مرد و زن؟

سجاد (ع) در تاب و تبت
گوید ز راز مکتبت
آید همه رنج و بلا
زیبا به چشم زینبت

وا غربتا به کربلا (4)




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ پنج شنبه 89/9/25 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

گفتم: زینب، گفت: بگو صبر جمیل
گفتم: دیگر؟ گفت که: بر عشق، دلیل

گفتم: بتوان شناختش؟ گفت که: «ما
اوتیتَ مِنَ العِلم، الّا بِقَلیل» (1)

پ.ن. ... وَ ما اوتیتُم مِنَ العِلمِ الّا قَلیلاً (الإسراء:85)




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ پنج شنبه 89/9/25 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

ضریح شهدای کربلا

بهر پروازتان بال و پر می شویم
با شما تا بهشت هم سفر می شویم

ما همه نوکرت، نوکر مادرت
از غم خواهرت خون جگر می شویم

گر که باشد خطر، خار پای سفر
این سفر را به سر، ره سپر می شویم

ای شه بی کفن! حرف رفتن مزن
جز که در این وطن، در به در می شویم




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ پنج شنبه 89/9/25 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم