سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

 

امسال تولد امام رضا علیه السلام خیلی برام خاطره‏انگیز بود. دنبالم بیا ...


موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ چهارشنبه 88/8/13 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

 گنبد مسجد گوهرشاد هنگام غروب

از اون سر کشور التماس دعا داشت و ازم خواسته بود برم حرم و براش از امام رضا علیه‏السلام حاجت بخوام. توی راه، این شعر در ذهنم متولد شد:

این‏جا که سهم ما به حضورت رسیدن است
جایی دلی برای شما در تپیدن است

نامم کبوتر حرم، اما چه فایده؟
قلبی کبوتر است که اهل پریدن است

آقا! ببین که بر در این خانه قامتم
از بار التماس دعا در خمیدن است

اما حوشم که این همه دل‏های ناامید
این‏جا امیدشان به اجابت رسیدن است

این بار هم ز لطف نظر کن به نوکرت
از من دعا و از تو اجابت خریدن است

از ما بده سلام به فرزند غایبت
افسوس! سهم ما ز حضورش ندیدن است




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ جمعه 88/7/24 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

 

بزرگ بشی چی می شی!




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ جمعه 88/7/3 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

خیلی پیش اومده که با احترام کامل می‌گم: «علیک سلام»؛ می‏بینم اصلاً حواسش به من نیست؛ ای بابا! مگه خودت سلام نکردی؟!
تازه می‏فهمم که این زائر دل‏شکسته و امیدوار، به آقا سلام داده و من فکر کرده‏م با منه.
به خودم می‏گم: تو چرا به خودت می‏گیری؟ تازه اون اگه به تو هم سلام کنه، به احترام امام رضاست، و گر نه خودت که ...




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ دوشنبه 88/5/26 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

 

سلام بر مولود کعبه

 در هاله‏‌ای از طواف دنیا آمد
با کعبه‌‏ای از عفاف دنیا آمد

حق است امیر مؤمنانش گویند
عبدی که به اعتکاف دنیا آمد

ولادت امیر المؤمنین علی علیه السلام مبارک. دیشب، هم‏زمان با خدمت هفتگی‏م، به یاد همه‏ی ملتمسان دعا بودم.




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ دوشنبه 88/4/15 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

السلام علیک یا محمد بن علی التقی الجواد

 از زخم زبان اگر چه جانش فرسود
هر چند یقین خلق، شد شک‏آلود

اکنون به اماممان مبارک بادا
میلاد جواد و کوری چشم حسود

ناز قدم‏های مبارک میوه‏ی دل امام رضا علیه السلام، حضرت امام جواد علیه السلام، صلوات.

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم




موضوعات مرتبط:

به‌تاریخ جمعه 88/4/12 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

باشد که گواهی بدهد چوب پرم ...

این چوب‏پرها منتظرند که توی دست یکی از نوکرهای امام رضا علیه السلام قرار بگیرند و وسیله‏ای برای خدمت به زائران حضرت بشند.




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ یکشنبه 88/3/31 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

این هفته که برای خدمت هفتگی راهی حرم بودم، راننده به لطف امام رضا علیه السلام، یادش اومد که هنوز نماز نخونده و - بر خلاف معمول - وارد پارکینگ حرم شد. داشتم از پله‏‌برقی صحن جامع بالا می‏‌رفتم که احساس کردم کم‏‌کم بغضی گلوم رو فشار می‏‌ده. عجیب احساس دلتنگی می‌‏کردم. شاید این حالت، زاییده‏‌ی فضای آلوده‏‌ی جامعه به خاطر بازی‏‌های انتخاباتی بود. خودتون رو روی پله‏‌برقی حرم تصور کنید: همین حرکت از پایین به بالا و پدیدار شدن تدریجی حرم، اوج گرفتن در حرم و پرواز از سیاهی به سپیدی رو تداعی می‏‌کرد.
پام رو که توی صحن جامع گذاشتم، گریه امونم نداد و کیف کردم از این که در محضر آقایی هستم که هیچ وصله‏‌ای بهش نمی‏‌چسبه؛ هیچ حرف و حدیثی پشت سرش نیست و هیچ کس جز خوبی ازش سراغ نداره. خدا رو شکر کردم که آقایی دارم که راحت می‏‌شه بهش تکیه کرد و در فتنه‏‌ها بهش پناه برد.
الحمد لله الذی هدانا لهذا، و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله.




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ جمعه 88/3/22 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

نظرهای انتخاباتی‏م رو می‏تونید در تا 313 بخونید. نخواستم این‏جا درباره‏ی انتخابات چیزی بنویسم، چون دوست ندارم حمایت از یکی، بیش از حد با مقدسات گره بخوره. ضمن این که تبلیغات انتخاباتی برای خادمان حضرت (البته توی محیط حرم) ممنوعه. به امید حضور حداکثری همه‏ی هم‏میهنان در 22 خرداد. 




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: گوناگون
به‌تاریخ شنبه 88/3/16 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه

چند روزی بود که زانوی پام به شدت درد می‏کرد؛ طوری که به سختی راه می‏رفتم. توی مسیر حرم با خودم گفتم: خدایا! با این درد پا چه جوری خدمت کنم؟
از بست شیخ طوسی (ره) وارد شدم و ایستادم که سلام بدم:
السلام علیک یا سیّدی و مولای یا علیّ بن موسی الرضا؛ بأبی انت و امّی و نفسی و اهلی و مالی؛ و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم.
راه افتادم، از درد پا خبری نبود و دیگه هم سراغم نیومد!




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ سه شنبه 88/2/15 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم