امسال تولد امام رضا علیه السلام خیلی برام خاطرهانگیز بود. دنبالم بیا ...
موضوعات مرتبط:
کبوتر حرم خاطرات خدمت در حرم امامرضا علیهالسلام
|
|
امسال تولد امام رضا علیه السلام خیلی برام خاطرهانگیز بود. دنبالم بیا ... بهتاریخ چهارشنبه 88/8/13 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه
از اون سر کشور التماس دعا داشت و ازم خواسته بود برم حرم و براش از امام رضا علیهالسلام حاجت بخوام. توی راه، این شعر در ذهنم متولد شد: اینجا که سهم ما به حضورت رسیدن است نامم کبوتر حرم، اما چه فایده؟ آقا! ببین که بر در این خانه قامتم اما حوشم که این همه دلهای ناامید این بار هم ز لطف نظر کن به نوکرت از ما بده سلام به فرزند غایبت موضوعات مرتبط: بهتاریخ جمعه 88/7/24 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه بهتاریخ جمعه 88/7/3 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه خیلی پیش اومده که با احترام کامل میگم: «علیک سلام»؛ میبینم اصلاً حواسش به من نیست؛ ای بابا! مگه خودت سلام نکردی؟! موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ دوشنبه 88/5/26 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه بهتاریخ دوشنبه 88/4/15 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه بهتاریخ جمعه 88/4/12 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه این چوبپرها منتظرند که توی دست یکی از نوکرهای امام رضا علیه السلام قرار بگیرند و وسیلهای برای خدمت به زائران حضرت بشند. موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ یکشنبه 88/3/31 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه این هفته که برای خدمت هفتگی راهی حرم بودم، راننده به لطف امام رضا علیه السلام، یادش اومد که هنوز نماز نخونده و - بر خلاف معمول - وارد پارکینگ حرم شد. داشتم از پلهبرقی صحن جامع بالا میرفتم که احساس کردم کمکم بغضی گلوم رو فشار میده. عجیب احساس دلتنگی میکردم. شاید این حالت، زاییدهی فضای آلودهی جامعه به خاطر بازیهای انتخاباتی بود. خودتون رو روی پلهبرقی حرم تصور کنید: همین حرکت از پایین به بالا و پدیدار شدن تدریجی حرم، اوج گرفتن در حرم و پرواز از سیاهی به سپیدی رو تداعی میکرد. موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ جمعه 88/3/22 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه نظرهای انتخاباتیم رو میتونید در تا 313 بخونید. نخواستم اینجا دربارهی انتخابات چیزی بنویسم، چون دوست ندارم حمایت از یکی، بیش از حد با مقدسات گره بخوره. ضمن این که تبلیغات انتخاباتی برای خادمان حضرت (البته توی محیط حرم) ممنوعه. به امید حضور حداکثری همهی هممیهنان در 22 خرداد. موضوعات مرتبط: برچسبها: گوناگون بهتاریخ شنبه 88/3/16 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه چند روزی بود که زانوی پام به شدت درد میکرد؛ طوری که به سختی راه میرفتم. توی مسیر حرم با خودم گفتم: خدایا! با این درد پا چه جوری خدمت کنم؟
موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ سه شنبه 88/2/15 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه |