چند تا عکس از حال و هوای بهاری حرم براتون میذارم. ان شاء الله هر چه زودتر زیارتش نصیب همهی آرزومندان بشه. دنبالم بیا...
موضوعات مرتبط:
کبوتر حرم خاطرات خدمت در حرم امامرضا علیهالسلام
|
|
چند تا عکس از حال و هوای بهاری حرم براتون میذارم. ان شاء الله هر چه زودتر زیارتش نصیب همهی آرزومندان بشه. دنبالم بیا... بهتاریخ سه شنبه 88/2/1 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه 1. میپرسند: چطور این افتخار نصیبت شد و توفیق نوکری آقا رو بهت دادن؟ خیلی پیگیری کردی؟ چند سال توی نوبت بودی؟ پارتی داشتی؟ دنبالم بیا ... بهتاریخ دوشنبه 88/1/24 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه از دهنم پرید و به اون رفیق پیشنهاد کردم فردا (دوشنبه که من تعطیل بودم و مجرّد) بریم ییلاقهای اطراف مشهد (طرقبه، شاندیز و ...) و غذا رو بیرون بخوریم. اون هم از خدا خواست. تازه یادم افتاد که آخر برجه و کفگیر به ته دیگ خورده! دنبالم بیا ... بهتاریخ دوشنبه 88/1/24 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه دیشب توی حرم امام رضا علیه السلام بارون قشنگی باریده بود و کف صجن ها رو خیس کرده بود. دم دمای اذان صبح، با همکارم قرار گذاشتیم که اول اون بره برای نماز صبح و بعدش، من. برای همین، پُست خودم رو در بست امام جواد علیه السلام ول کردم و رفتم ورودی باب الجواد (ع) ایستادم. دنبالم بیا ... بهتاریخ دوشنبه 87/12/12 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه بهتاریخ جمعه 87/12/9 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه
خیلیها ازم میپرسن: شده تا حالا توی حرم امامرضا(ع)، معجزهای از حضرت ببینی؟ لازم نیست حتماً بهچشم ببینیم که خدا به آبروی آقا، مثلاً، مریضی رو شفا داده. همین که بعد از زیارت امامرضا(ع) حالت دگرگون میشه و «مقلّبالقلوب»بودن خدا رو میچشی، خودش معجزهست. با این حال قصد دارم از این به بعد، اتفاقات معجزهآسایی رو که توی حرم میبینم، اینجا بنویسم. امسال، صبح روز ولادت امامرضا(ع)، یکی از همسفرای کربلا، برای مشهد پرواز داشت. روز ولادت، دوشنبهی سردی بود و من داشتم برای نوکری، بهسمت حرم میرفتم. به اون دوست عزیز تلفن زدم ببینم کی میرسه. با صدایی پر از حسرت جواب داد که بهخاطر بدی هوا، پرواز لغو شده و نمیتونه بیاد. دلش، مثل صداش، گرفته بود. با یک دنیا التماس ازم خواست دعا کنم آقا هرچه زودتر اون رو بطلبه. یکشنبهی این هفته آقا طلبید و رفیق ما مسافر مشهد شد. همون شب، من کشیک بودم. (حدود دو ماهه که یکشنبهشبها حرم میرم.) اومد محل کار من و شب با هم رفتیم حرم. شبها، همون اول که وارد میشیم، ژتون غذای حضرت، که خیلیها آرزوی خوردنش رو دارن، رو بهمون میدن. ژتون رو که گرفتم، با شرمندگی به دوستم گفتم که من فقط یه سهمیه دارم و باید همون یه غذا رو با هم بخوریم. (البته همون رو هم، بهخاطر قوانین پیشرفتهی آستان قدس، باید قاچاقی! از مهمانسرا (غذاخوری حرم) بیرون میآوردم.) توی این ایام، مأموران مهمانسرا بهطور تصادفی میون هیئتها میرن و بهشون دعوتنامهی صرف غذای حضرت میدن. اون شب، ما مأمور شدیم که برای کنترل دعوتنامهها، ورودی صحن قدس به گوهرشاد بایستیم. زائرای حضرت، از دورونزدیک، که معمولاً از صبح مشغول عزاداری و عرضادب بودن، باید دو ساعتی توی گوهرشاد مینشستن و از سخنرانی و مداحی بهرهمند میشدن. چند نفر از زائرا، غالباً پابهسنگذاشتهها، که حوصلهی اینهمه انتظار رو نداشتن، از خیر غذا گذشتن و وسط مجلس اومدن بیرون. یکیشون که حسابی عصبانی شده بود، با دلخوری از کنارم رد شد، دعوتنامهی خودش رو کف دستم گذاشت و غر زد: نخواستیم! دعوتنامه رو به دوستم دادم و محو چشمهای پر از اشکش شدم که مبهوت دعوت ناگهانی آقا شده بود. موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ چهارشنبه 87/12/7 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه صبح دوشنبه، روزی که باید در حرم علی بن موسی الرضا (ع) میبودم، برای نماز راهی حرم علی بن ابی طالب (ع) شدم. بعد از نماز، بهترین کاری که به ذهنم میرسید، خواندن زیارت جامعهی کبیره بود: السلام علیکم یا اهل بیت النبوّة، و موضع الرّسالة، و مختلف الملائکة ... دنبالم بیا ... بهتاریخ پنج شنبه 87/12/1 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه هفتهی پیش توی حرم خیلی به یاد میلاد بودم. آخه میدونید؟ شهید میلاد چند روز قبل از شهادتش اومده بود مشهد و دو روز توی حرم امام رضا علیه السلام مونده بود. موضوعات مرتبط: بهتاریخ یکشنبه 87/10/29 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه تقدیم به شهید میلاد لرزان، پر کشیده از حلقهی عزاداران شام غریبان 1430 تربت جام به اوج آسمان اباعبدالله الحسین علیهالسلام ای سینهزن حسین! داغ از یادت ارباب چنین مزد عزادار دهد موضوعات مرتبط: بهتاریخ جمعه 87/10/20 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه باز آمده تاریکی و تنهایی یک شب موضوعات مرتبط: بهتاریخ دوشنبه 87/10/16 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه |