نه لقمهای از شبهه و شک میبینی
نه میوهای از باغ فدک میبینی
ای سفرهی رنگین دل خون علی
یک عمر فقط نان و نمک میبینی
موضوعات مرتبط:
برچسبها: مناسبتها
کبوتر حرم خاطرات خدمت در حرم امامرضا علیهالسلام
|
|
نه لقمهای از شبهه و شک میبینی ای سفرهی رنگین دل خون علی موضوعات مرتبط: برچسبها: مناسبتها بهتاریخ سه شنبه 92/5/8 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه افتاد بهروی خاک صحرا زیبا با دشمن زشتخوی او زینب گفت: با آخرین «یا حسین»های زینب کبری - سلامالله علیها - اشک میریزیم. موضوعات مرتبط: برچسبها: مناسبتها بهتاریخ یکشنبه 92/3/5 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه امسال «هفتسین»مان را یککاسه کردهایم. همه را در یک سین جمع کردهایم و آنهم سین «سلام» است؛ نه فقط سلام بر شما، که آن «السلام علیک یا علیبنموسیالرضا» در لحظه تحویل سال، مایهی برکت هر سالمان است. امسال در سایهی زیارت پربرکت شما، میخواهیم به مادرتان هم عرض سلام و احترام کنیم. میخواهیم بگوییم شادی نورزو نمیگذارد سفرهی عزای مادرتان کمرونق شود. اصلاً شاید زرقوبرق سفرهی نوروز امسال کمرنگتر شده تا عزای مادرتان پررنگتر شود؛ دیدهی گریان را با پستهی خندان چهکار؟ امسال میآییم در حرم شما برکت آغاز سالمان را از تنور خانهی فاطمه(س) طلب کنیم. امسال، همان روزهای آغاز بهار، طعم بیمادری را حس میکنیم و «یتیم» فاطمه(س) میشویم و «اسیر» غمهایش و «مسکین» عنایاتش: «و یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی? حُبِّهِ مِسکیناً و یَتیماً و اَسیراً». دنبالم بیا ... بهتاریخ دوشنبه 92/1/5 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه
به مشرکان تو شدیدا، به کافران تو غلیظا هزار آیهی «والشمس» پرتوی ز جمالت به راهپوی کمالت بهشت باد هنیئا * امام رضا علیهالسلام در بخشی از پاسخ به پرسشهای متعدد مأمون(له) دربارهی عصمت انبیا فرمودند: «خداوند تعالی به پیامبرش محمد (صلىاللهعلیهوآله) فرمود: «أَلَم یَجِدکَ یَتیماً فَآوی?» یعنی مردم را بهسوی تو پناه داد؛ «وَ وَجَدَکَ ضالّاً فَهَدی?» یعنی تو را در نظر قومت کمراه یافت، پس آنها را به معرفت تو هدایت کرد؛ «وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغنی?» یعنی به این بینیازت کرد که دعایت را مستجاب قرار داد.» مأمون(له) پس از این پاسخ گفت: «بارک الله فیک یابن رسولالله.» سپس امام رضا علیهالسلام در تفسیر آیهی «أَلَم یَجِدکَ یَتیماً فَآوی?» فرمودند: «یتیم یعنی چیزی که مانند ندارد و برای همین به مروارید «یتیم» یعنی بیهمتا میگویند.» (البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص685) بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416 ق. در همین حالوهوا: وقتی به غمزه میشکنی رونق بتان موضوعات مرتبط: برچسبها: مناسبتها بهتاریخ سه شنبه 91/11/10 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه «طوفان سندی» خواب مردم چند کشور را آشفته کرد و خانههایشان را ویران؛ از جامائیکا و کوبا و هائیتی تا آمریکا و کانادا. این پریشانی و بیسروسامانی، به حساب تقویم مذهبی ما اوایل ذیالحجه به سراغ مردم آن سر دنیا آمد، اما پسلرزههای آن تا محرّم و پس از آن هم ادامه یافت و همچنان دلهای خاکنشینان را لرزاند. اما در آن هنگامه، عدهی کمشماری هم بودند که دلشان به طوفان سندی نلرزید، که آنها بیسروسامان حسین(ع) بودند و دستبهدامان او. به سراغشان رفتم تا ببینم عزاداری امسالشان چه طعمی داشته است. دنبالم بیا ... بهتاریخ چهارشنبه 91/10/13 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه روپوش همیشگی کنار میرود و ضریح، شال مشکی بر سر میکند. پرچم سبز گنبد پایین میآید و پرچم سیاه سربرمیافرازد. نقارهخانه از نواختن بازمیایستد تا کوس عزای حسین(ع) برپا شود. و کتیبههای عزای محرّم، مُحرِمان سیاهپوش را مَحرم حرم امام رضا(ع) میکنند و بانگ برمیآورند: آفرینش ز غبار قدم توست حسین(ع) آسمان سایهنشین علم توست حسین(ع) سفر عشق بنازم که در این راه خطیر طفل ششماههی تو همقدم توست حسین(ع) دنبالم بیا... بهتاریخ یکشنبه 91/9/12 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه دیگر نمیتوانست لذتی بالاتر از این تصور کند که بنشیند، زانوانش را در بغل بگیرد و زل بزند به نقطهای که محمد(ص) و علی(ع) در کنار هم ایستادهاند. چهقدر به هم میآمدند این دو نور! و چه روشن بود چشم «مهران» که هردو را همزمان در قاب خود قرار میداد: دنبالم بیا ... بهتاریخ چهارشنبه 91/8/3 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه «مهران» راه بهتر شناختن محبوبش را خوب پیدا کرده بود. بهجز گوش جان سپردن به مدایح مدام پیامبر(ص) از علی(ع)، تا فرصتی مییافت سراغ رفقای تازهاش میرفت تا فضایل علی(ع) را از زبان نزدیکترین یاران او بشنود: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حُذًیفةبنیمان، «و حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً». از لحظه شنیدن «یا علی! أنت بمنزلة الکعبة» از قول پیامبر(ص)، چشمان مهران، صفای سادگی کعبه تا مروه مروت علی(ع) و صفای صدق علی(ع) تا مروه مقام کعبه را به سعی میپیمود. حالا تنها دلنگرانیاش پایان حج و آغاز دوری از نبی(ص) و علی(ع) بود: دنبالم بیا ... بهتاریخ سه شنبه 91/8/2 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه براى «مهران»، ایرانى تازهمسلمانى که به برکت پیام و نگاه على(ع) افتخار ایمان یافته و با قافلهسالارى او همراه دوازدههزار تازهمسلمان دیگر از یمن آمده بود، همهچیز در شهر مکه تازگى داشت. یک نگاهش به جمال کعبه بود و نگاه دیگرش به کعبهی جمال رسول خدا(ص) و على(ع) که همهجا سایهبهسایهی رسول(ص) میرفت و پا جاى پاى ایشان مینهاد. بیش از صدهزار مسلمان را میدید که در پى پیامآور خدا گرداگرد کعبه میگردند، سعى بین صفا و مروه به جا میآورند و پشت مقام ابراهیم(ع) به نماز میایستند. این جمعیت پرشمار را اشارهی لبان مبارک پیامبر(ص) در سرزمین وحى گرد آورده بود که مسلمانان براى همراهى با او در آخرین حج زندگانیاش به مکه بشتابند. از میان اینهمه مسلمان، تصویر گروهى اندک، بیش از دیگران بر چشم و دل مهران مینشست؛ چند تن که پیوسته بر گرد محمد(ص) و على(ع) میگردیدند. باز از میان این چند تن، یکى آشناتر مینمود؛ یارى باوفا و بیریا که به عربها نمیمانست و اهل مدینه «سلمان» صدایش میزدند .مهران، با یاد خاطرات حج وداع پیامبر(ص)، رو به مسلمانان یمن کرد و آهى کشید: دنبالم بیا ... بهتاریخ دوشنبه 91/8/1 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه خبری که پیک آورده بود، دل «نافع» را آرام کرد؛ نزدیک شدن کاروانی که به حساب معمول، باید سه-چهار روز پیش از این به سرزمین یمن میرسید. دلتنگی نافع برای دیدار رفیق ایرانیاش، او را به پیشواز کاروان کشانده بود: دنبالم بیا ... بهتاریخ یکشنبه 91/7/30 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه |