یکی از دوستان خواسته بود از حال و هوای حرم در ماه مبارک رمضان بنویسم. چشم. دیروز اولین خدمت رمضانی امسالم بود و مثل همیشه، به یاد موندنی. دنبالم بیا ...
موضوعات مرتبط:
برچسبها: خاطرات خدمت
کبوتر حرم خاطرات خدمت در حرم امامرضا علیهالسلام
|
|
یکی از دوستان خواسته بود از حال و هوای حرم در ماه مبارک رمضان بنویسم. چشم. دیروز اولین خدمت رمضانی امسالم بود و مثل همیشه، به یاد موندنی. دنبالم بیا ... بهتاریخ سه شنبه 87/6/19 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه لابد می پرسید چه ربطی به هم دارند؛ عرض می کنم. موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ سه شنبه 87/5/1 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه این شعر رو دیروز خانومم از حرم هدیه آورد: ای به نثار مقدمت گوهر اشک دیده ام مباد سازد از درت خدا مرا جدا، رضا (ع)! من که به بوی مغفرت به بارگاهت آمدم اگر ز در برانی ام، کجا روم؟ کجا؟ رضا (ع)! به پیشگاه قدس تو اگر چه دست خالی ام خوشم که دارم از جهان ولایت تو یا رضا (ع)! اگر مرا رها ز قید غم کنی چه می شود؟ به کیمیا نظر کنی مس دلم طلا، رضا (ع)! موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ سه شنبه 87/5/1 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه در حرم امام رضا علیه السلام، هر از گاهی مراسمی هست به نام «سفره» برای دستهبندی و شمارش نذوراتی که زائرا داخل ضریح میندازن. یه بار توفیق شد که توی این مراسم شرکت کنم؛ دور یه میز بزرگ نشستیم و پولها رو گونی گونی میآوردن و جلومون میریختن. برای من فضای خیلی قشنگی بود که چند بار اشکمو سرازیر کرد: تودهای از انواع سکه و اسکناس ایرانی و خارجی، به علاوهی نامههایی که زوّار دردمند امام مهربون برای آقاشون نوشته بودن. توی این انبوه پول، از تراول چند صد هزار تومنی تا سکهی پنج تومنی و حتی بلیت واحد مشهد (که اینجا حکم پول خورد رو داره) به چشم میخورد. اما جالب اینجا بود که هیچ کدوم از ما نمیدونست پشت این پولها، چه نیتهایی خوابیده؛ معلوم نبود کدوم دلشکسته ای اون سکهی پنج تومنی رو توی ضریح انداخته. اینجا خبری از شاه و گدا نبود و فقط نیت افراد ارزش نذرشونو معین میکرد. احساس میکردم دم در اون اتاق، تابلویی زده و نوشته: «ورود کلیهی افراد ممنوع» اینجا فقط نیتها رو راه میدن و چه بسا که یه سکهی بیمقدار از یه دل شکسته قبول بشه و مبلغ کلان منی که با غرور و منّت توی ضریح پول میندازم، قبول نشه! موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ یکشنبه 87/4/9 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه مدتی بود توی یه جریان گناه آلود دست و پا می زدم و چیزی نمونده بود غرق بشم. هر وقت هم سیگنالی از جانب خدا می رسید که باید فکری برداشت، یه جوری با توجیه و تفسیر، ماست مالیش می کردم. موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ دوشنبه 87/2/9 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه اولین دوشنبه ی سال 87 حرم بودم و مشغول نوکری. داشتم توی صحن هدایت قدم می زدم که یه خانوم با بچه ش جلو اومد. فکر کردم می خواد سئوالی بپرسه، ولی وقتی نزدیک شد با کلی شرمندگی گفت: «حاج آقا! (تقریباً همه به ما می گن حاج آقا؛ رزقنا الله) ببخشید که من اون روز موقع سال تحویل بهتون گفتم نمی خواد بخونی. ما رو حلال کنید.» موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ شنبه 87/1/24 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه بعضی وقتا کنترل از راه نزدیک هم سخت و غیر ممکنه، چه برسه به از راه دور. این جور مواقع، کسی که کنترل می کنه باید اون قدر قوی باشه که اوضاع رو بگیره تو مشتش. موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ جمعه 87/1/2 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه دیروز توفیق نشد برم حرم؛ پدرم جراحی قلب کرده ن و باید تو بیمارستان پیششون می موندم. صبح زدم بیرون که برم یه کار بانکی انجام بدم. توی راه، حسرت می خوردم که امروز رو از دست دادم و ... وقتی برگشتم، پدرم خواب بودند. هم اتاقی شون، آقای مظلومی، که از زاهدان اومده بود، شروع به صحبت کرد و از «غریبی» گفت: موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ سه شنبه 86/12/14 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه دوستانی که برای نوشته ها دون می پاشند، گاهی التماس دعا می گن. هر چند قبول این درخواست ها بارمو سنگین می کنه (چون مسئولیت می آره)، ولی با جون و دل قبول می کنم. حمّال حاجات شما می شم و به امام رضا علیه السلام می گم: آقا! زائرای راه دورت التماس دعا گفتند و من خدمت شما آوردم. شما خانواده مزد کارگر رو قبل از خشک شدن عرقش می دید؛ منم مزد این حمّالی رو از خودتون می خوام. موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ جمعه 86/12/3 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه امروز داشتم سر پستم - بست شیخ حر عاملی (ره) - قدم می زدم که یه زن و مرد به طرفم اومدند. اون خانوم که کر و لال بود، با همون زبون بسته ش بهم فهموند که می خواد چوب پرمو ببوسه. چوب پر رو جلو بردم و اون همون جوری که به زبون خودش ذکر می گفت، چوب پر رو بوسید، دست کشید و به صورتش مالید. موضوعات مرتبط: برچسبها: خاطرات خدمت بهتاریخ دوشنبه 86/11/8 بهقلم احمد عبدالهزاده مهنه |